پارت۱۳ فیک فقط به من نگاه کن
#جیمین
هی سر و صدا میکردم تا بلکه رزی بهم نگا کنه ولی انگار اصن اون براش مهم نبود بقل دستش نشستم😢
غذا تموم شد داشت میرفت تو اتاق که دستشو گرفتم
رزی:پوف بله کاری داشتین؟😒😑
جیمین:رزی چرا اینجوری حرف میزنی؟😢
رزی:من جور خاصی حرف نمیزنم آقای پارک لطفا اگه کاری دارین زود تر بگین چون من کار دارم😒
جیمین:خیلی خب مهم نیست چجوری حرف میزنی ولی من باید چیزی رو بهت بگم میشه بیای تو اتاقم؟
رزی:باشه ولی لطفا رود تمومش کنید
جیمین:قبوله😔
با هم رفتیم تو اتاق من نشستیم روی تختم
جیمین:رزی ببین من بابت رفتار امروزم متاسفم من واقعا نگرانت شدم و حرفات باعث شد نتونم خودمو کنترل کنم هرچی باشه تو دوستمی مسئولیتت با منه😢
رزی:اما به نظر خودت حق داشتی بزنی تو گوش من؟
جیمین:لطفا منو درک کن من یه مردم غیرت دارم نمیتونم تحمل کنم همچین حرفایی درباره دوستم زده بشه😔
رزی:درک میکنم اشکال نداره منم درست حرف نزدم الانم خیلی وقته از دستت ناراحت نیستم نمی خواد غصه بخوری🙂😊
واقعا از اینکه از دستم ناراحت نیست خوشحال شدم به قدری اینکه بی اختیار محکم بغلش کردم #رزی
خیلی خوشحال شده بود یهو محکم بغلم کرد
شوکه شدم
ای بابا باز ضربان قلبم رف بالا
ولی توی بغلش خس خوبی داشتم که توی آغوش پدرم داشتم ولی این یکی جنس خوب بودنش فرق داشت
برا اینکه میدونستم از رو ذوقش اینکارو کرده هیچی نگفتم #جیمین
توی بغلم مثل یه عروسک کوچولوی نرم بود
بوی موهاش خیلی خوب بود داشت دیوونم میکرد
برا اینکه یه وقت کار دیگه ازم سر نزنه زود تمومش کردم و از بغلم آوردمش بیرون
جیمین:واقعا ازت ممنونم🙂🙂
رزی:خواهش میکنم من دیگه برم بخوابم شب خوش😊
جیمین:شب بخیر😊
هی سر و صدا میکردم تا بلکه رزی بهم نگا کنه ولی انگار اصن اون براش مهم نبود بقل دستش نشستم😢
غذا تموم شد داشت میرفت تو اتاق که دستشو گرفتم
رزی:پوف بله کاری داشتین؟😒😑
جیمین:رزی چرا اینجوری حرف میزنی؟😢
رزی:من جور خاصی حرف نمیزنم آقای پارک لطفا اگه کاری دارین زود تر بگین چون من کار دارم😒
جیمین:خیلی خب مهم نیست چجوری حرف میزنی ولی من باید چیزی رو بهت بگم میشه بیای تو اتاقم؟
رزی:باشه ولی لطفا رود تمومش کنید
جیمین:قبوله😔
با هم رفتیم تو اتاق من نشستیم روی تختم
جیمین:رزی ببین من بابت رفتار امروزم متاسفم من واقعا نگرانت شدم و حرفات باعث شد نتونم خودمو کنترل کنم هرچی باشه تو دوستمی مسئولیتت با منه😢
رزی:اما به نظر خودت حق داشتی بزنی تو گوش من؟
جیمین:لطفا منو درک کن من یه مردم غیرت دارم نمیتونم تحمل کنم همچین حرفایی درباره دوستم زده بشه😔
رزی:درک میکنم اشکال نداره منم درست حرف نزدم الانم خیلی وقته از دستت ناراحت نیستم نمی خواد غصه بخوری🙂😊
واقعا از اینکه از دستم ناراحت نیست خوشحال شدم به قدری اینکه بی اختیار محکم بغلش کردم #رزی
خیلی خوشحال شده بود یهو محکم بغلم کرد
شوکه شدم
ای بابا باز ضربان قلبم رف بالا
ولی توی بغلش خس خوبی داشتم که توی آغوش پدرم داشتم ولی این یکی جنس خوب بودنش فرق داشت
برا اینکه میدونستم از رو ذوقش اینکارو کرده هیچی نگفتم #جیمین
توی بغلم مثل یه عروسک کوچولوی نرم بود
بوی موهاش خیلی خوب بود داشت دیوونم میکرد
برا اینکه یه وقت کار دیگه ازم سر نزنه زود تمومش کردم و از بغلم آوردمش بیرون
جیمین:واقعا ازت ممنونم🙂🙂
رزی:خواهش میکنم من دیگه برم بخوابم شب خوش😊
جیمین:شب بخیر😊
۱۱.۷k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.