p(⁵) اوهوم اوهوم توجه
اگه ترسویید و میگرخید نخونید اگه نمی گرخید از ساعت ۱۲ شب به بعد بخونید
ممنون از توجه شما 🤝🗿
.....................
دیگه هیچ کس نیومده بود برای دیدن بیماری کم کم چشمام روی هم افتاد
+: ( خندیدن بلند و ترسناک)
نمیتونستم حرف بزنم فقط سیاهی میدیدم و صدا میشنیدم
+: میدونی من برای شناختن آدما اونا رو از هم دریدم ( خندیدن)
+: و میخوای بدونی چه بلایی سر تو میاد؟
تو هم با اونا به گور میری
حس میکردم صداش داره نزدیک تر و نزدیک تر میشه ترسناک و واضح تر
چرا نمیتونستم چشمام رو از هم باز کنم!!....
که صدای جیغ همه جارو فرا گرفت
که زمین باز شد و با شدت به سمت اعماق زمین افتادم
نهههههههههههههه کمککککککککک
که با شدت چشمام باز شد
نفسام بند نمیومد از صندلی افتاده بودم
همه جام عرق کرده بود و قفسه سینم با شدت بالا پایین میشد
اینجا چه خبره!!!
بلند شدم هیچ کس تو بخش نبود
پس اینا چرا ناپدید شدن!!
خواستم برم دستشویی که یه نفر با ضرب و شدت از آسانسور پرت شد زمین
همونجا از حرکت وایسادم
سرشو برگردوند و با چشمای به خون نشسته نگام کرد
حرکتامو آهسته به عقب برگردوندم
اون کیه؟!!!!
رو پاش وایساد و هنوز بهم خیره بود
که شروع کرد به جیغ زدن و خودش و میزد
رفتم جلو که جلوشو بگیرم بهم نگاه کرد و لبخند ترسناکی بهم داد
کم کم حرکتاشو به سمتم داد و به طرفم اومد
من...... نمیدونستم ...... اینجا چه اتفاقی داره می افته!!!!!
چیکار باید میکردم؟!!!!!!!
داشت نزدیکم میشد که یکی از پرستا به سمتش هجوم برد و روش افتاد تا حرکت نکنه
پرستار: زود از اینجا فرار کننننن زود باشششششش برو اتاقققق ریییسسسس زوددد باششش
بهش نگاه کردم به اون بیمار که داشت دست و پا میزد
که پرستار و زمین زد و با ناخن های درازش روی پو..ست پرستار کشید و خ.ون همه جا پخش میشد
از صحنه روبروم خشکم زده بود هیچ واکنشی انجام نمیدادم من واقعا داشتم میترسیدم؟!!!
خ.ون و جیغ زدناش کل تیمارستان رو فرا گرفته بود
ممنون از توجه شما 🤝🗿
.....................
دیگه هیچ کس نیومده بود برای دیدن بیماری کم کم چشمام روی هم افتاد
+: ( خندیدن بلند و ترسناک)
نمیتونستم حرف بزنم فقط سیاهی میدیدم و صدا میشنیدم
+: میدونی من برای شناختن آدما اونا رو از هم دریدم ( خندیدن)
+: و میخوای بدونی چه بلایی سر تو میاد؟
تو هم با اونا به گور میری
حس میکردم صداش داره نزدیک تر و نزدیک تر میشه ترسناک و واضح تر
چرا نمیتونستم چشمام رو از هم باز کنم!!....
که صدای جیغ همه جارو فرا گرفت
که زمین باز شد و با شدت به سمت اعماق زمین افتادم
نهههههههههههههه کمککککککککک
که با شدت چشمام باز شد
نفسام بند نمیومد از صندلی افتاده بودم
همه جام عرق کرده بود و قفسه سینم با شدت بالا پایین میشد
اینجا چه خبره!!!
بلند شدم هیچ کس تو بخش نبود
پس اینا چرا ناپدید شدن!!
خواستم برم دستشویی که یه نفر با ضرب و شدت از آسانسور پرت شد زمین
همونجا از حرکت وایسادم
سرشو برگردوند و با چشمای به خون نشسته نگام کرد
حرکتامو آهسته به عقب برگردوندم
اون کیه؟!!!!
رو پاش وایساد و هنوز بهم خیره بود
که شروع کرد به جیغ زدن و خودش و میزد
رفتم جلو که جلوشو بگیرم بهم نگاه کرد و لبخند ترسناکی بهم داد
کم کم حرکتاشو به سمتم داد و به طرفم اومد
من...... نمیدونستم ...... اینجا چه اتفاقی داره می افته!!!!!
چیکار باید میکردم؟!!!!!!!
داشت نزدیکم میشد که یکی از پرستا به سمتش هجوم برد و روش افتاد تا حرکت نکنه
پرستار: زود از اینجا فرار کننننن زود باشششششش برو اتاقققق ریییسسسس زوددد باششش
بهش نگاه کردم به اون بیمار که داشت دست و پا میزد
که پرستار و زمین زد و با ناخن های درازش روی پو..ست پرستار کشید و خ.ون همه جا پخش میشد
از صحنه روبروم خشکم زده بود هیچ واکنشی انجام نمیدادم من واقعا داشتم میترسیدم؟!!!
خ.ون و جیغ زدناش کل تیمارستان رو فرا گرفته بود
۵.۵k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.