پارت20
#پارت20
#افسونگر
بیرون ... توی همون گیر و دار چیزی شبیه چاقو رو توی دست فردریک دیدم و صدای
عربده اش بلند شد:
- می کشمت ...
چشمامو بستم ... زمزمه وار گفتم:
- مامان دارم می یام پیشت ...
پهلوم به شدت سوخت ... قدرت داد کشیدن نداشتم ... جسمم ولو شد روی زمین ... ضربه
دوم رو زد ... نفس برای کشیدن نداشتم ... و ضربه سوم ... دردم اینقدر زیاد شد
که چشمام سیاه شد و داشتم از حال می رفتم ... همه چی داشت محو می شد ... همه
تصاویر ... همه صداها ... صدای فریاد مردمی که جمع شده بودن ... صدای عربده
های فردریک و لئونارد و صدای اون مرد عجیب فرصت طلب ...
وقتی چشم گشودم همه جا سفید بود. پهلوم بدجور می سوخت. چشمامو بستم و زمزمه وار
گفتم:
- من کجام؟!
- بیمارستانی.
چشمامو باز کردم. پرستاری مشغول عوض کردن سرمم بود. دستمو روی پهلوم گذاشتم و از
زور درد نالیدم:
- آخ ...
- درد داری؟
- خیلی ...
- حق داری، ولی زود خوب می شی. الن جای بخیه هات می سوزه. بهت یه مسکن تزریق
می کنم تا دردت کمتر بشه.
- من چم شده؟
- یادت نیست؟ چاقو خوردی.
یادم اومد. فردریک .... فردریک ... لعنت به تو فردریک! ازت متنفرم ... متنفر! صدای
مردی باعث شد از فکر خارج بشم.
#افسونگر
بیرون ... توی همون گیر و دار چیزی شبیه چاقو رو توی دست فردریک دیدم و صدای
عربده اش بلند شد:
- می کشمت ...
چشمامو بستم ... زمزمه وار گفتم:
- مامان دارم می یام پیشت ...
پهلوم به شدت سوخت ... قدرت داد کشیدن نداشتم ... جسمم ولو شد روی زمین ... ضربه
دوم رو زد ... نفس برای کشیدن نداشتم ... و ضربه سوم ... دردم اینقدر زیاد شد
که چشمام سیاه شد و داشتم از حال می رفتم ... همه چی داشت محو می شد ... همه
تصاویر ... همه صداها ... صدای فریاد مردمی که جمع شده بودن ... صدای عربده
های فردریک و لئونارد و صدای اون مرد عجیب فرصت طلب ...
وقتی چشم گشودم همه جا سفید بود. پهلوم بدجور می سوخت. چشمامو بستم و زمزمه وار
گفتم:
- من کجام؟!
- بیمارستانی.
چشمامو باز کردم. پرستاری مشغول عوض کردن سرمم بود. دستمو روی پهلوم گذاشتم و از
زور درد نالیدم:
- آخ ...
- درد داری؟
- خیلی ...
- حق داری، ولی زود خوب می شی. الن جای بخیه هات می سوزه. بهت یه مسکن تزریق
می کنم تا دردت کمتر بشه.
- من چم شده؟
- یادت نیست؟ چاقو خوردی.
یادم اومد. فردریک .... فردریک ... لعنت به تو فردریک! ازت متنفرم ... متنفر! صدای
مردی باعث شد از فکر خارج بشم.
۲.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.