گمشده ی عزیزم
P1
علامت ها
تهیونگ =
آوا +
جین #
مامان آوا : م.آ
بقیه شخصیت ها ادامه داستان اضافه میشه
شروع
+ اسم من آوا هست ۲۱ شغلمم مدیر برند دیور هستم این شغل مادرم بود ولی چون پیر شده و مریض شده نمیتونه زیاد کار کنه پس من به جای اون کار میکنم من به برادر داشتم وقتی که چهار سالم بود پدر مادرم طلاق گرفتن و برادرم رو پدرم برد اون موقع برادرم هشت سالش بود زیاد چیزی از داداشم یادم نیست ولی وقتی بزرگ شدم فهمیدم دوسال بعد اینکه طلاق گرفتن رفتن هلند و یک سال بعدش رفتن امریکا نیویورک و وقتی بزرگ تر شدم خیلی دنبال برادرم گشتم ولی پیداش نکردم طی این سالها خیلی مادرم شکسته شد و ضربه روحی خورد ولی بیشترین ضربه روحی مال زمانی بود که فهمیدیم تهیونگ تصادف کرده و مرده که اونم عَمم گفت حدود یک ساله پیش فهمیدیم و فهمیدیم که رئیس کمپانی بنز بوده ولی با اسم جِیک خودشو معرفی کرده و تابحال کسی ندیده بودش او افکار خودم بودم که با صدایی رشته ی افکارم پاره شد
@ خانم رسیدیم
+ ها چی شده
@ رسیدیم
+ اها خدافظ
@ خدانگهدار
+ وارد کمپانی شدم و رفتم دفترم که منشی اومد
_ خانم عطرهای جدید آماده شده فقط کافیه وارد بازارش کنیم باید برگه رو امضا کنید
+ اوکی
_ بعد برای کرمپودر جدیدمون چقدر برای هر کشوری ارسال کنیم
+ اوکی
_ بعد برای کرمپودر جدیدمون چقدر به هر کشوری ارسال کنیم
+ چه کشور هایی درخواست شارژ دوباره کرده
_ ژاپن ، هلند ، دبی ، امریکا ، پرتقال ، امریکا شهر هاش : نیویورک ، تگزاس ، لس انجلس ، کانادا ، المان ، فرانسه ، چین ، ترکیه ، عربستان سعودی ، تاجیکستان
اینم از پارت اول
گمشده ی عزیزم از اول نوشته شده
و با تشکر از همکلاسی های عزیزم در مشارکت در انتخاب اسم برای شخصیت ها😂 این داستان رو تو مدرسه وسط کلاس درس مینویسم 😂
حمایت کنید
خدافظ
این داستان تخیلی است .
علامت ها
تهیونگ =
آوا +
جین #
مامان آوا : م.آ
بقیه شخصیت ها ادامه داستان اضافه میشه
شروع
+ اسم من آوا هست ۲۱ شغلمم مدیر برند دیور هستم این شغل مادرم بود ولی چون پیر شده و مریض شده نمیتونه زیاد کار کنه پس من به جای اون کار میکنم من به برادر داشتم وقتی که چهار سالم بود پدر مادرم طلاق گرفتن و برادرم رو پدرم برد اون موقع برادرم هشت سالش بود زیاد چیزی از داداشم یادم نیست ولی وقتی بزرگ شدم فهمیدم دوسال بعد اینکه طلاق گرفتن رفتن هلند و یک سال بعدش رفتن امریکا نیویورک و وقتی بزرگ تر شدم خیلی دنبال برادرم گشتم ولی پیداش نکردم طی این سالها خیلی مادرم شکسته شد و ضربه روحی خورد ولی بیشترین ضربه روحی مال زمانی بود که فهمیدیم تهیونگ تصادف کرده و مرده که اونم عَمم گفت حدود یک ساله پیش فهمیدیم و فهمیدیم که رئیس کمپانی بنز بوده ولی با اسم جِیک خودشو معرفی کرده و تابحال کسی ندیده بودش او افکار خودم بودم که با صدایی رشته ی افکارم پاره شد
@ خانم رسیدیم
+ ها چی شده
@ رسیدیم
+ اها خدافظ
@ خدانگهدار
+ وارد کمپانی شدم و رفتم دفترم که منشی اومد
_ خانم عطرهای جدید آماده شده فقط کافیه وارد بازارش کنیم باید برگه رو امضا کنید
+ اوکی
_ بعد برای کرمپودر جدیدمون چقدر برای هر کشوری ارسال کنیم
+ اوکی
_ بعد برای کرمپودر جدیدمون چقدر به هر کشوری ارسال کنیم
+ چه کشور هایی درخواست شارژ دوباره کرده
_ ژاپن ، هلند ، دبی ، امریکا ، پرتقال ، امریکا شهر هاش : نیویورک ، تگزاس ، لس انجلس ، کانادا ، المان ، فرانسه ، چین ، ترکیه ، عربستان سعودی ، تاجیکستان
اینم از پارت اول
گمشده ی عزیزم از اول نوشته شده
و با تشکر از همکلاسی های عزیزم در مشارکت در انتخاب اسم برای شخصیت ها😂 این داستان رو تو مدرسه وسط کلاس درس مینویسم 😂
حمایت کنید
خدافظ
این داستان تخیلی است .
۱۳۸
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.