باران خونp62
پرش سالن عروسی
ویو نامجون
تو سالن روی سنت{نمیدونم درسته} ایستاده بودم، استرس و اظطراب داشتم و از خوشحالی دستام سرد شده بود که با باز شدن در نگاهم رو به روبه روم دوختم
اون دختر کوچولوی زیبا دست در دست پدرش وارد سالن شدن ، فقط به چشماش نگاه میکردم و از شدت ذوق لبخندم از روی فیسم محو نمیشد
کم کم بهم نزدیک شد دستشو توی دستام گذاشت تعضیم کوتاهی روی به پدرش کرد و منم همراهی کردم و مجلس شروع شد{ عروسی به صورت امریکایی و کره ای برگزار میشه یعنی قوانین هردو کشور هست}
{اسلاید 2-3-4 لباس ا/ت با مدل موهاش}
{اسلاید5 لباس نامجون و موهاش}
2 ساعت بعد
ویو ا/ت
توی ماشین بودیمو اشتیم به سمت خونه بر میگشتم{ اسلاید6 ماشین}
هوا برفی بود و خیابان ها سفید پوشیده بودن خیلی قشنگ بود و حسه زیبا یی بهم میداد یه مقدار دورتا دور سئول رو چرخیدیم و بالاخره به خونه رسیدیم نامجون از شدت نوشیدن تو حال خودش نبودو...
ویو نامجون
تو سالن روی سنت{نمیدونم درسته} ایستاده بودم، استرس و اظطراب داشتم و از خوشحالی دستام سرد شده بود که با باز شدن در نگاهم رو به روبه روم دوختم
اون دختر کوچولوی زیبا دست در دست پدرش وارد سالن شدن ، فقط به چشماش نگاه میکردم و از شدت ذوق لبخندم از روی فیسم محو نمیشد
کم کم بهم نزدیک شد دستشو توی دستام گذاشت تعضیم کوتاهی روی به پدرش کرد و منم همراهی کردم و مجلس شروع شد{ عروسی به صورت امریکایی و کره ای برگزار میشه یعنی قوانین هردو کشور هست}
{اسلاید 2-3-4 لباس ا/ت با مدل موهاش}
{اسلاید5 لباس نامجون و موهاش}
2 ساعت بعد
ویو ا/ت
توی ماشین بودیمو اشتیم به سمت خونه بر میگشتم{ اسلاید6 ماشین}
هوا برفی بود و خیابان ها سفید پوشیده بودن خیلی قشنگ بود و حسه زیبا یی بهم میداد یه مقدار دورتا دور سئول رو چرخیدیم و بالاخره به خونه رسیدیم نامجون از شدت نوشیدن تو حال خودش نبودو...
۱.۶k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.