P.5
تهیونگ:من می خوام با تو زندگی کنم(حرفای تهیونگ با لحن سرده)
با تعجب بهش نگاه کردم.
ا/ت:میشه حرفتو دوباره تکرار کنی؟!
نگاهی بهم انداخت.
تهیونگ:می خوام تا وقتی که حافظم رو به دست میارم با تو زندگی کنم
ا/ت:چرا من؟
تهیونگ:خب تو دوست صمیمی
ا/ت:آها... باشه
نگاهمو ازش گرفتم و به ساعت مچیم دادم.دیگه وقت رفتن بود.
ا/ت:تهیونگا..آماده شو باید بریم....
ا/ت:تهیونگا.. کجایی؟ (داد)
یه دفعه جلوم ظاهر شد. جیغی زدم.
ا/ت:دی.. دیگه اینجوری ظاهر نشو جلوم سکتم میدی!
تهیونگ:خیلی خب.. آوردی؟
ساکی که توش وسایلش بود رو تو دستش جا دادم.چند لحظه صبر کردم ولی خبری نشد.به سمتش رفتم و ویلچر رو کنار زدم و از کنارش رد شدم.
ا/ت:یه تشکر نمکی میکردی بد نبود مستر
تهیونگ:حوصله ندارم پس شات آپ
وای!این دوباره تهیونگ سابق شد.تهیونگ زد حال!کاش حافظشو از دست نمیداد باهام عاشقانه رفتار میکرد.چرا؟چرا اینجوری شد؟
با صدای تهیونگ به خودم اومدم.
تهیونگ:تو فکری
با قیافه ی پوکر بهش نگاه کردم.
ا/ت:نکنه برای فک کردنم باید ازت اجازه بگیرم؟
تهیونگ:آره باید بگیری
ا/ت:چقدر پررویی!منو یه روزم نشده که دیدی اینجوری باهام حرف میزنی!
تهیونگ:همینه که هست
با حرص بهش نگاه کردم.
ا/ت:ب..
تهیونگ:دهنتو ببند و به حرف من گوش بده
ا/ت:خب بگو
تهیونگ:.....
با تعجب بهش نگاه کردم.
ا/ت:میشه حرفتو دوباره تکرار کنی؟!
نگاهی بهم انداخت.
تهیونگ:می خوام تا وقتی که حافظم رو به دست میارم با تو زندگی کنم
ا/ت:چرا من؟
تهیونگ:خب تو دوست صمیمی
ا/ت:آها... باشه
نگاهمو ازش گرفتم و به ساعت مچیم دادم.دیگه وقت رفتن بود.
ا/ت:تهیونگا..آماده شو باید بریم....
ا/ت:تهیونگا.. کجایی؟ (داد)
یه دفعه جلوم ظاهر شد. جیغی زدم.
ا/ت:دی.. دیگه اینجوری ظاهر نشو جلوم سکتم میدی!
تهیونگ:خیلی خب.. آوردی؟
ساکی که توش وسایلش بود رو تو دستش جا دادم.چند لحظه صبر کردم ولی خبری نشد.به سمتش رفتم و ویلچر رو کنار زدم و از کنارش رد شدم.
ا/ت:یه تشکر نمکی میکردی بد نبود مستر
تهیونگ:حوصله ندارم پس شات آپ
وای!این دوباره تهیونگ سابق شد.تهیونگ زد حال!کاش حافظشو از دست نمیداد باهام عاشقانه رفتار میکرد.چرا؟چرا اینجوری شد؟
با صدای تهیونگ به خودم اومدم.
تهیونگ:تو فکری
با قیافه ی پوکر بهش نگاه کردم.
ا/ت:نکنه برای فک کردنم باید ازت اجازه بگیرم؟
تهیونگ:آره باید بگیری
ا/ت:چقدر پررویی!منو یه روزم نشده که دیدی اینجوری باهام حرف میزنی!
تهیونگ:همینه که هست
با حرص بهش نگاه کردم.
ا/ت:ب..
تهیونگ:دهنتو ببند و به حرف من گوش بده
ا/ت:خب بگو
تهیونگ:.....
۱۰.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.