Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
چشامو باز کردم ک دیدم تو بغل کامیارم
دریا:ازاد شدیم
از بغل کامیار درامدم و کامیار هم بلند شد و نشست منم نشستم
بهرام:اره با عشق دوستی ازاد شدیم
همه با چشم هایی ترس امید به هم دیگ نگاه کردیم
همه: در این شبهای تاریک، تو تنها نوری هستی که راه را برایم روشن میکنی. عشق ما، زنجیرهایی را که روحهایمان را بسته، میشکند." 💞
کامیار: با تو، حتی در دل این ترس، احساس آزادی میکنم. عشق ما، کلید قفلهای تاریکی است که بر سرنوشت ما سایه افکنده." 🔑
بهرام روشو کرد به طرف کمند و دست هاشو گرفت
بهرام: تو را در هر سایهای میبینم، حتی در تاریکیهای وحشتناک. عشق تو برایم مانند یک چراغ در دل شب است.
کمند: و تو، پناه منی. با تو، میتوانم با هر ترسی روبرو شوم. عشق ما قدرتی است که هیچ چیز نمیتواند آن را متوقف کند." 💖🌙
و شروع کردن به بوسیدن هم دیگ
صدرا روشو به طرف مبینا کرد و دست هاشو گرفت
صدرا: در این دنیای تاریک، تو تنها چیزی هستی که میتوانم به آن اعتماد کنم. عشق تو، نوری است که مرا راهنمایی میکند."
کمند: با تو، حتی در وحشتناکترین لحظهها، احساس امنیت میکنم. عشق ما میتواند هر زنجیری را بشکند." 💞🔗
و اوناهم شروع کردن به بوسیدن هم
کامیار امد طرفم و دست هامو محکم گرفت
کامیار:نوبت ماکوکی شکلاتیم
کامیار: دریا، تو همچون امواجی هستی که قلبم را در آغوش میکشی و در هر تلاطم، عشق را به ساحل میآوری. 🌊💖
دریا: و تو، قلب منی. با تو، حتی در دل تاریکی، میتوانم نور را ببینم." 💖
کامیار: اگر روزی از من دور شوی، تاریکی به دلم خواهد نشست
دریا: هرگز دور نخواهم شد. عشق ما مانند ستارهای است که در شبهای تاریک همیشه میدرخشد
کامیار:میدونی که هر لحظه بدون تو، مانند یک قرن هستش برام
دریا:پس بیایم این قرنها را با عشقمان پر کنیم و از هر لحظهاش لذت ببریم." ⏳💞
و دریا کامیار شروع کردن به بوسیدن هم
آزادی، پرواز روح است در آسمان بیپایان، جایی که هیچ زنجیری نمیتواند قلب را به زمین ببندد و هر گام، آهنگی از شجاعت و عشق به زندگی را میسراید. 🕊️✨
شروع داستان عاشقانه کوکی شکلاتیم
چشامو باز کردم ک دیدم تو بغل کامیارم
دریا:ازاد شدیم
از بغل کامیار درامدم و کامیار هم بلند شد و نشست منم نشستم
بهرام:اره با عشق دوستی ازاد شدیم
همه با چشم هایی ترس امید به هم دیگ نگاه کردیم
همه: در این شبهای تاریک، تو تنها نوری هستی که راه را برایم روشن میکنی. عشق ما، زنجیرهایی را که روحهایمان را بسته، میشکند." 💞
کامیار: با تو، حتی در دل این ترس، احساس آزادی میکنم. عشق ما، کلید قفلهای تاریکی است که بر سرنوشت ما سایه افکنده." 🔑
بهرام روشو کرد به طرف کمند و دست هاشو گرفت
بهرام: تو را در هر سایهای میبینم، حتی در تاریکیهای وحشتناک. عشق تو برایم مانند یک چراغ در دل شب است.
کمند: و تو، پناه منی. با تو، میتوانم با هر ترسی روبرو شوم. عشق ما قدرتی است که هیچ چیز نمیتواند آن را متوقف کند." 💖🌙
و شروع کردن به بوسیدن هم دیگ
صدرا روشو به طرف مبینا کرد و دست هاشو گرفت
صدرا: در این دنیای تاریک، تو تنها چیزی هستی که میتوانم به آن اعتماد کنم. عشق تو، نوری است که مرا راهنمایی میکند."
کمند: با تو، حتی در وحشتناکترین لحظهها، احساس امنیت میکنم. عشق ما میتواند هر زنجیری را بشکند." 💞🔗
و اوناهم شروع کردن به بوسیدن هم
کامیار امد طرفم و دست هامو محکم گرفت
کامیار:نوبت ماکوکی شکلاتیم
کامیار: دریا، تو همچون امواجی هستی که قلبم را در آغوش میکشی و در هر تلاطم، عشق را به ساحل میآوری. 🌊💖
دریا: و تو، قلب منی. با تو، حتی در دل تاریکی، میتوانم نور را ببینم." 💖
کامیار: اگر روزی از من دور شوی، تاریکی به دلم خواهد نشست
دریا: هرگز دور نخواهم شد. عشق ما مانند ستارهای است که در شبهای تاریک همیشه میدرخشد
کامیار:میدونی که هر لحظه بدون تو، مانند یک قرن هستش برام
دریا:پس بیایم این قرنها را با عشقمان پر کنیم و از هر لحظهاش لذت ببریم." ⏳💞
و دریا کامیار شروع کردن به بوسیدن هم
آزادی، پرواز روح است در آسمان بیپایان، جایی که هیچ زنجیری نمیتواند قلب را به زمین ببندد و هر گام، آهنگی از شجاعت و عشق به زندگی را میسراید. 🕊️✨
شروع داستان عاشقانه کوکی شکلاتیم
۷.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.