هم اینک آخرالزمان (آغاز پایان)

فصل اول : خاطرات part2
زمان گذشت و موتور های بخار با موتور های بنزینی و برقی جایگزین شدن ، اما این اختراعات جدید هم تا حد زیادی وابسته به سوخت های فسیلی بودن .
_ پدربزرگ یه سوال ، سوخت های فسیلی چیه ؟
سوخت های فسیلی سوخت هایی هستند که طی میلیون ها سال و با تجذیه بدن موجودات زده که در زمین دفن شدن درست میشه و با سوختنشون گاز های گل خانه ای تولید میکنن که باعث آلودگی هوا میشه .
خب با کشف نفت و ساخت موتور های جدید اگرچه صنعت به سرعت پیشرفت کرد اما بهای این پیشرفت در انتها نابودی زمین شد و این نابودی باعث شد که جد های ما از زمین به اینجا مهاجرت کنن .
_ یعنی ما مطعلق به اینجا نیستیم ؟
نه نوه گلم ، ما مدت ها پیش پس از ترک زمین به طور اتفاقی اینجارو پیدا کردیم که موجوداتی بسیار شبیه ما اما هوشمند تر از ما توی اون زندگی میکردن .
_پدربزرگ
بله ؟
_چجوری زمین نابود شد ؟چرا هیچکی برای نجاتش کاری نکرد؟
خب ...... نمی دونم !
_ چرا ؟
چون این داستان مال مدت ها پیشه و چند ده نسل گذشته تا به ما رسیده و به احتمال زیاد بخش های زیادی از اون فراموش شدن .

_با ناراحتی از پدربزرگم خداحافظی کردم و از خونه بیرون اومدم ، خیلی ناراحت بودم که اطلاعات دقیقی در مورد زمین نیست و حتا نمیدونیم دلیل واقعی نابود شدن زمین چی بوده ، هییی.
اما .... من یه روز از حقیقت ماجرا سردر میارم .
تو حال و هوای خودم بودم و داشتم قدم میزدم که یه هو صدای آشنا به گوشم خورد که داشت منو صدا می‌کرد!
×لیناااا ....... لینااا دخترم !
_ اون پدرم بود ، خیلی سریع دویدم پیشش و باهم به سمت خونه خودمون رفتیم .


پایان فصل اول .
#هم_اینک_اخرالزمان_اغاز_پایان