part 14
صب ساعت ۷ بیدار شدم ولی کوک نبود.
طبق چیزی که گفته بود ساعت ۵ رفته بود سرکار و من از الان تا شب تنها بودم.
کارهامو انجام دادم و به سمت پایین راه افتادم.
مثل همیشه اجوما میز رنگارنگی چیده بود.
بعد از صبحانه تصمیم گرفتم ادامه کتابی که دیروز شروع کرده بودمو بخونم.
اخر این کتاب چی میشه؟
یعنی میشه شاد باشه؟
میشه زندگی منم شاد باشه؟
ساعت نزدیکای ۵ بود که پیامی به گوشیم اوند ولی کی بود؟
هیشکی شماره خط جدیدمو نداشت.
بعد از دیدن پیام با اسم یومی لبخندی روی لبم اومد و پیامو خوندم.
یومی:ات نظرت چسه شب بریم بار؟
ات:اووو یومی کوک بفهمه زنده نمیمونیم
یومی:نمیفهمه اون تا ساعت ۱۲ سرکاره خب نظرت؟
ات:هوفف اوکی
یومی:باشش ساعت ۷ میام دنبالت.
ساعت ۵و نیم بود من ۱ ساعت و نیم وقت داشتم.
سریع رفتم توی عمارت.
به سمت اتاقم راه افتادم و دوش نیم ساعته ای گرفتمو و موهامو خشک کردم و لباس خوب ولی یه ذره بازی پوشیدمو ارایش ملایمی کردم.
دقیقا به موقع اماده شدم.
ساعت ۶ و ۵۵ دقیقه بود که صدای گوشیم به صدا در اومد.
چون میدونستم کیه خودم به سمت در رفتم و رفتم بیرون که یومی با ماشین لامبورگینی مشکی رنگش رو دیدم و سوار شدم.
ات:اوو دختر جذاب شدی
یومی:ن به جذابی تو
و راه افتاد به سمت بار.
طبق چیزی که گفته بود ساعت ۵ رفته بود سرکار و من از الان تا شب تنها بودم.
کارهامو انجام دادم و به سمت پایین راه افتادم.
مثل همیشه اجوما میز رنگارنگی چیده بود.
بعد از صبحانه تصمیم گرفتم ادامه کتابی که دیروز شروع کرده بودمو بخونم.
اخر این کتاب چی میشه؟
یعنی میشه شاد باشه؟
میشه زندگی منم شاد باشه؟
ساعت نزدیکای ۵ بود که پیامی به گوشیم اوند ولی کی بود؟
هیشکی شماره خط جدیدمو نداشت.
بعد از دیدن پیام با اسم یومی لبخندی روی لبم اومد و پیامو خوندم.
یومی:ات نظرت چسه شب بریم بار؟
ات:اووو یومی کوک بفهمه زنده نمیمونیم
یومی:نمیفهمه اون تا ساعت ۱۲ سرکاره خب نظرت؟
ات:هوفف اوکی
یومی:باشش ساعت ۷ میام دنبالت.
ساعت ۵و نیم بود من ۱ ساعت و نیم وقت داشتم.
سریع رفتم توی عمارت.
به سمت اتاقم راه افتادم و دوش نیم ساعته ای گرفتمو و موهامو خشک کردم و لباس خوب ولی یه ذره بازی پوشیدمو ارایش ملایمی کردم.
دقیقا به موقع اماده شدم.
ساعت ۶ و ۵۵ دقیقه بود که صدای گوشیم به صدا در اومد.
چون میدونستم کیه خودم به سمت در رفتم و رفتم بیرون که یومی با ماشین لامبورگینی مشکی رنگش رو دیدم و سوار شدم.
ات:اوو دختر جذاب شدی
یومی:ن به جذابی تو
و راه افتاد به سمت بار.
۱۱.۴k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.