☆فیک عضو هشتم☆
☆فیک عضو هشتم☆
پارت¹⁰
(ویو ات)
وقتی لیسا گوشی رو قطع کرد ی پیام مشکوک برام اومد که اولین بار نبود از این پیام ها میبینم تو اون پیام نوشته بود [سلام مثل همیشه ی درخواست ازت دارم فقط میخوام که دوربینی رو که قراره برات بیاد رو ی جا نصب کنی که اگه این کارو نکنی میدونی چه اتفاقی برات میافته دیگه]میدونستم که این پیام از طرف بابای عوضیمه پس نباید به عموم(بابای فعلیش) چیزی بگم
_________
(صبح روز بعد)
بیدار شدم پام خیلی درد میکرد برای همین باندشو باز نکرد از رو تختم بلند شدم و شل شل به سمت دستشویی رفتم و اومد بیرون رفتم لباسامو پوشیدم بعد پایین رفتم مامانم در حال صبحانه درست کردن بود بابامم داشت اخبار میدید می دید
(علامت & مامان ات)
&سلام
سلام
&دیروز سرکار بودم دیر اومدم خونه ولی عموت بهم گفت چی شده
بابااااا!!!؟؟
&اینا ولش کن پات چطوره خیلی درد میکنه
اوهوم
×پس من می رسونمت
مرسی
(توماشین)
راستی اینو بگم که بابای ات(همون عموش)از قبل اینکه ات رو به سرپرستی بگیره به بازیگری علاقه داشت و نقش های زیادی رو بازی کرده
&ات برگشتنی خودت یجوری بیا اخه پروژه ی جدید گرفتم که دیالوگاش خیلی بیشتر از نقشای دیگس
واو چه خوب ولی چجوری برگردم
&با جونگ کوک بیا
عمراً حاضرم خودم بیام ولی یا اون نیام
&(به نشانه ی تاسف سرشو تکون داد)
___________
رسیدیم مدرسه
خدافظ
&خدافظ
شل شل تا دم در مدرسه رفتم که لیسا منو دید و کمکم کرد تا توی کلاس برم
وای مرسی لیسا
^خواهش
بقیشو خودم میرم نمی خوام بقیه فکر بد بکنن
^باشه
رفتم تو و دیدم جونگ کوک داره بیرونو نگاه میکنه و هنزفری تو گوشش باهم چشم تو چشم شدیم و من سری نگاهمون دزدیدن و رفتم نشستم
(ویو کوک)
داشتم اهنگ گوش میکردم که متوجه شدم ات وارد کلاس شده باهم چشم تو چشم شدیم ولی اون نگاهشون دزدید و رفت تا بشینه حتما خیلی درد داره که پاش لنگ میزنه اصلا من چرا باید به اون فکر کنم اَه
________________
(ویو ات)
وسط کلاس بودیم که فلیکس اومد چرا انقدر دیر کرده بود دیروزم دوید رفت
(زنگ خورد)
سلام فلیکس خوبی چرا انقدر دیر اومدی
=سلام من خوبم تو پات خوبه درد نمی کنه
(سرمو به معنای نه تکون دادم)
=راسیتش آبجیم از استرالیا اومده حالش بد شده بود برده بودنش بیمارستان منم تا صبح تو بیمارستان بودم که الان مرخصش کردن
وای الان حاش خوبه؟
&آره خوبه
^بچه ها بیاین بریم ناهار بخوریم
&بریم
(ویو فلیکس)
لیسا گفت بریم ناهار منم اوکی دادم خواستیم بریم که دیدم پای ات داره لنگ میزنه
=تو که گفتی پات درد نمی کنه.
بعد برآید استایل بقلش کردم و تا سالن غذا خوری بردمش
(ویو کوک)
داشتم با دوستم به سمت سالن غذا خوری میرفتم که دیدم فلیکس ات رو بغل کرد و همراه لیسا رفتن تو سالن غذا خوری ی ...
__________________
شرط ۴ لایک
پارت¹⁰
(ویو ات)
وقتی لیسا گوشی رو قطع کرد ی پیام مشکوک برام اومد که اولین بار نبود از این پیام ها میبینم تو اون پیام نوشته بود [سلام مثل همیشه ی درخواست ازت دارم فقط میخوام که دوربینی رو که قراره برات بیاد رو ی جا نصب کنی که اگه این کارو نکنی میدونی چه اتفاقی برات میافته دیگه]میدونستم که این پیام از طرف بابای عوضیمه پس نباید به عموم(بابای فعلیش) چیزی بگم
_________
(صبح روز بعد)
بیدار شدم پام خیلی درد میکرد برای همین باندشو باز نکرد از رو تختم بلند شدم و شل شل به سمت دستشویی رفتم و اومد بیرون رفتم لباسامو پوشیدم بعد پایین رفتم مامانم در حال صبحانه درست کردن بود بابامم داشت اخبار میدید می دید
(علامت & مامان ات)
&سلام
سلام
&دیروز سرکار بودم دیر اومدم خونه ولی عموت بهم گفت چی شده
بابااااا!!!؟؟
&اینا ولش کن پات چطوره خیلی درد میکنه
اوهوم
×پس من می رسونمت
مرسی
(توماشین)
راستی اینو بگم که بابای ات(همون عموش)از قبل اینکه ات رو به سرپرستی بگیره به بازیگری علاقه داشت و نقش های زیادی رو بازی کرده
&ات برگشتنی خودت یجوری بیا اخه پروژه ی جدید گرفتم که دیالوگاش خیلی بیشتر از نقشای دیگس
واو چه خوب ولی چجوری برگردم
&با جونگ کوک بیا
عمراً حاضرم خودم بیام ولی یا اون نیام
&(به نشانه ی تاسف سرشو تکون داد)
___________
رسیدیم مدرسه
خدافظ
&خدافظ
شل شل تا دم در مدرسه رفتم که لیسا منو دید و کمکم کرد تا توی کلاس برم
وای مرسی لیسا
^خواهش
بقیشو خودم میرم نمی خوام بقیه فکر بد بکنن
^باشه
رفتم تو و دیدم جونگ کوک داره بیرونو نگاه میکنه و هنزفری تو گوشش باهم چشم تو چشم شدیم و من سری نگاهمون دزدیدن و رفتم نشستم
(ویو کوک)
داشتم اهنگ گوش میکردم که متوجه شدم ات وارد کلاس شده باهم چشم تو چشم شدیم ولی اون نگاهشون دزدید و رفت تا بشینه حتما خیلی درد داره که پاش لنگ میزنه اصلا من چرا باید به اون فکر کنم اَه
________________
(ویو ات)
وسط کلاس بودیم که فلیکس اومد چرا انقدر دیر کرده بود دیروزم دوید رفت
(زنگ خورد)
سلام فلیکس خوبی چرا انقدر دیر اومدی
=سلام من خوبم تو پات خوبه درد نمی کنه
(سرمو به معنای نه تکون دادم)
=راسیتش آبجیم از استرالیا اومده حالش بد شده بود برده بودنش بیمارستان منم تا صبح تو بیمارستان بودم که الان مرخصش کردن
وای الان حاش خوبه؟
&آره خوبه
^بچه ها بیاین بریم ناهار بخوریم
&بریم
(ویو فلیکس)
لیسا گفت بریم ناهار منم اوکی دادم خواستیم بریم که دیدم پای ات داره لنگ میزنه
=تو که گفتی پات درد نمی کنه.
بعد برآید استایل بقلش کردم و تا سالن غذا خوری بردمش
(ویو کوک)
داشتم با دوستم به سمت سالن غذا خوری میرفتم که دیدم فلیکس ات رو بغل کرد و همراه لیسا رفتن تو سالن غذا خوری ی ...
__________________
شرط ۴ لایک
۳.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.