فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت ۵۷
ویو لیونسو
چه خبر شده بود؟...ینی من واقعا نفهمیدم داره چه بلایی سرم میاد.....اخه حواصم کجا بود
(حواست اونجا بود ک حواسو با ص نوشتی...هییی)
کوک همونجوری ک اسممو عربده میزد میدویید سمتم
راستشو بگم...تااان انقد تعصبیو نگران ندیده بودمش....واقعا انگار توی زندگی حالم نبودم....انگار فقط از دور تماشاگرش بودم ک انقد بی تقاوتم
(مطمئنم الان دوس دارین منو بگیرین بزنین بخدا....سکتتون دادم؟شاید باورتون نشه ولی در بدترین شرایطم دارم براتون مینویسم)
کوک از شونه هام گرفت و هلم داد.....چیشده!؟....(خاک بر سرت لیونسو منگ)
و چون داشت با اون شتاب ب سمتم میومد خودش هم افتاد روی من
چند ثانیه یهش خیره مونده بودم...ولی هنوز نفهمیدم چخبر شده
اروم گفتم: جونگ کوک؟...چیشده
کوک جوری ک انکار قرار بود از دستم بده دستشو روی صورتم میزاشت و برمیداشت
جونگ کوک حالا ک دیگه اگه یکم پِخِش میکردی(همون پِخخخ) میزو زیر گریه با همون صدای نگران ولی عصبانیش و با همون لحن بالاخره زبون باز کرد تا بفهمم دور و برم چی میگذره
جونگ کوک: دختر دیوونه...اصا حواست ب خودت هستت؟ وسط این همه گلوله وایسادی و داری ب چی فک میکنیی؟ شانس اوردیم فهمیدم فرمانده ی باندشون میخواد بهت تیر بزنهههه....اگه یکم دیر جنبیده بودم چیییی
پس ماجرا این بود...داشتم میمردم؟ واقعا داشتم میمردم!...ولی کوک...نجاتم داد...اما....الان واقعا فقط برای من انقد نگران شده بود؟...باورم نمیشه
باصدای ارومتر از قبل گفتم:
لیونسو:م.معذرت میخوام
ولی کوک همونجوری داشت ادامه میداد
جونگ کوک: واقعا فک کردی اگه الان...تیر توی اون قلبت بود من باید چه غلطی میکردم هاااا(نقشه نویسنده و خواننده: هوییج)
دیگه کم کم داشت اون لحن پر از بغض ب غض واقعی تبدیل میشد ک یدفعه متوجه شد همونجوری افتاده روی من
کوک: ببخشید...
گردنشو خاروند و سریع بلند شد و حینش دست منو گرفت تا منم بلند شم
کوک: لیونسو....لطفا برو توی اتاقت...اینجا خطرناکه
شدید مخالفت کردم و گفتم: عمرا تنهات نمیزارم...اگه بمیریمم باهم میمیریم(مرضضض)
بالاخره کوک قبول کرد و رفتیم پشت دیوار های کنار پنجره ی عمارت برای شلیک ب افرادش...
داد زدم: هوووف بالاخره تموم شدنننن....لشکر یزید بودااا اهه تمومی نداش
کوک خسته نباشیدی بهم گفتو یه چیز دیگه پرسید
جونگ کوک:.....
هیی بفرماییین شنیدم دارین اغتشاش میکنین علیه ساناتووون
شرطم ک ۳۰ لایکک
چه خبر شده بود؟...ینی من واقعا نفهمیدم داره چه بلایی سرم میاد.....اخه حواصم کجا بود
(حواست اونجا بود ک حواسو با ص نوشتی...هییی)
کوک همونجوری ک اسممو عربده میزد میدویید سمتم
راستشو بگم...تااان انقد تعصبیو نگران ندیده بودمش....واقعا انگار توی زندگی حالم نبودم....انگار فقط از دور تماشاگرش بودم ک انقد بی تقاوتم
(مطمئنم الان دوس دارین منو بگیرین بزنین بخدا....سکتتون دادم؟شاید باورتون نشه ولی در بدترین شرایطم دارم براتون مینویسم)
کوک از شونه هام گرفت و هلم داد.....چیشده!؟....(خاک بر سرت لیونسو منگ)
و چون داشت با اون شتاب ب سمتم میومد خودش هم افتاد روی من
چند ثانیه یهش خیره مونده بودم...ولی هنوز نفهمیدم چخبر شده
اروم گفتم: جونگ کوک؟...چیشده
کوک جوری ک انکار قرار بود از دستم بده دستشو روی صورتم میزاشت و برمیداشت
جونگ کوک حالا ک دیگه اگه یکم پِخِش میکردی(همون پِخخخ) میزو زیر گریه با همون صدای نگران ولی عصبانیش و با همون لحن بالاخره زبون باز کرد تا بفهمم دور و برم چی میگذره
جونگ کوک: دختر دیوونه...اصا حواست ب خودت هستت؟ وسط این همه گلوله وایسادی و داری ب چی فک میکنیی؟ شانس اوردیم فهمیدم فرمانده ی باندشون میخواد بهت تیر بزنهههه....اگه یکم دیر جنبیده بودم چیییی
پس ماجرا این بود...داشتم میمردم؟ واقعا داشتم میمردم!...ولی کوک...نجاتم داد...اما....الان واقعا فقط برای من انقد نگران شده بود؟...باورم نمیشه
باصدای ارومتر از قبل گفتم:
لیونسو:م.معذرت میخوام
ولی کوک همونجوری داشت ادامه میداد
جونگ کوک: واقعا فک کردی اگه الان...تیر توی اون قلبت بود من باید چه غلطی میکردم هاااا(نقشه نویسنده و خواننده: هوییج)
دیگه کم کم داشت اون لحن پر از بغض ب غض واقعی تبدیل میشد ک یدفعه متوجه شد همونجوری افتاده روی من
کوک: ببخشید...
گردنشو خاروند و سریع بلند شد و حینش دست منو گرفت تا منم بلند شم
کوک: لیونسو....لطفا برو توی اتاقت...اینجا خطرناکه
شدید مخالفت کردم و گفتم: عمرا تنهات نمیزارم...اگه بمیریمم باهم میمیریم(مرضضض)
بالاخره کوک قبول کرد و رفتیم پشت دیوار های کنار پنجره ی عمارت برای شلیک ب افرادش...
داد زدم: هوووف بالاخره تموم شدنننن....لشکر یزید بودااا اهه تمومی نداش
کوک خسته نباشیدی بهم گفتو یه چیز دیگه پرسید
جونگ کوک:.....
هیی بفرماییین شنیدم دارین اغتشاش میکنین علیه ساناتووون
شرطم ک ۳۰ لایکک
۱۷.۸k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.