Willow
پارت ۵ فیک درخت بید
ات. ته ؟ میتونم ته صدات کنم
ته . ات میتونم بیبی صدات کنم
ات. معلومه که میشه ته
ات. من یه موجود ماورایی هستم که ......... خلاصه ات قصه ما کله زندگیشو برای تهیونگ گفت و تهیونگ عزیز ما تو شک بود
ته . باورم نمیشه اتم ۳۷۲ سالش باشه
ته. ات شغلت چیه
من مدل شرکتم البته شرکت برای خودمه
ته. اها پس خیلی معروفی
ات . بله میدونم 😌
ته. بیبی پاشو بریم صبحانه بخوریم
نکته . ات و تهیونگ هنوز تو رابطه نیستن و فقط یه حسایی به هم دارن
ات . باشه
ات. ته من هیچ لباسی ندارم اینجا
ته عیبی نداره میبرمت خونه
ات . خوب من خونه میمونم فعلا
ته. باشه
نکته اون موقع هایی که ته داشت از ات تعریف میکرد و میگفت که دوسش داره داشت زیر لب طوری میکفت که ات بشنوه و عاشقش بشه
ته ویو
هه چه دختره خنگیه
😏نمیدونه که من برای ژدن مخش دارم نقش باری میکنم
خیلی دوس دارم شکستش رو ببینم
ات ویو
از تهیونگ خوشم اومده ولی امروز بوسیدمش و خیلی خوب بود
ولی از اینکه تهیونگ کفت میبرمت خونت یه حس بذی بهم دست داد
من هیچوقت اینجوری نمیشدم
راوی
عشق چشم ات رو کور کرده بود ات دیوونه شدا بود و نمیدونست که چیکار کنه
ته . ات رو گذاشتم خونش و به رییسم زنگ زدم
مکالمه*
ته. الو سلام کوک
کوک . سلام ماموریت چه جوری پیش میره
ته . همهچی خوبه رئیس
کوک .خوبه پس مراقب باش سوتی ندی
ته چشم قربان فعلا خدافض
کوکو. خدافض
کوکو ویو
من از زندگی ات خبر دارم میتونم به خاطر ماورایی بودنشش اون رو تحویل پلیس بدم تا اونا روش ازمایش کنن
ولی میتونم تحدیدش کنم تا قدرتاشو به من بده
راوی
از اونجایی که ات نمیتونه قدرتاشو به کسی بده فقط باید بمیره تا این اتفاق بیافته
ات ویو
رسیدم خونه لباس هامو عوض کردم و به ملورین زنگ زدم
مکالمه*
مل. الو اتتت سلام خوبی هقق (گریه )
ات. الو سلام امرد چطوری چرا داری گریه میکنی
مل. چون کوک گفت دیگه دوسم نداره
ات. چرا گفت؟
مل. نمیدونم فقط کفت بازیچه خوبی بودی مراقب ات جونت باش چون بزودی ازت میگیرمشش.
ات .ینی ادمی که این همه مدت بهش اعتماد داشتم خیانت کار بود ؟
مال . ارههههه ات من الان میام اونجا مراقب خودت باششش
ات . باشه تو هم همینطور خدافض
مل. بای
اسلاید دو لباس ات تو خونه
ات. ته ؟ میتونم ته صدات کنم
ته . ات میتونم بیبی صدات کنم
ات. معلومه که میشه ته
ات. من یه موجود ماورایی هستم که ......... خلاصه ات قصه ما کله زندگیشو برای تهیونگ گفت و تهیونگ عزیز ما تو شک بود
ته . باورم نمیشه اتم ۳۷۲ سالش باشه
ته. ات شغلت چیه
من مدل شرکتم البته شرکت برای خودمه
ته. اها پس خیلی معروفی
ات . بله میدونم 😌
ته. بیبی پاشو بریم صبحانه بخوریم
نکته . ات و تهیونگ هنوز تو رابطه نیستن و فقط یه حسایی به هم دارن
ات . باشه
ات. ته من هیچ لباسی ندارم اینجا
ته عیبی نداره میبرمت خونه
ات . خوب من خونه میمونم فعلا
ته. باشه
نکته اون موقع هایی که ته داشت از ات تعریف میکرد و میگفت که دوسش داره داشت زیر لب طوری میکفت که ات بشنوه و عاشقش بشه
ته ویو
هه چه دختره خنگیه
😏نمیدونه که من برای ژدن مخش دارم نقش باری میکنم
خیلی دوس دارم شکستش رو ببینم
ات ویو
از تهیونگ خوشم اومده ولی امروز بوسیدمش و خیلی خوب بود
ولی از اینکه تهیونگ کفت میبرمت خونت یه حس بذی بهم دست داد
من هیچوقت اینجوری نمیشدم
راوی
عشق چشم ات رو کور کرده بود ات دیوونه شدا بود و نمیدونست که چیکار کنه
ته . ات رو گذاشتم خونش و به رییسم زنگ زدم
مکالمه*
ته. الو سلام کوک
کوک . سلام ماموریت چه جوری پیش میره
ته . همهچی خوبه رئیس
کوک .خوبه پس مراقب باش سوتی ندی
ته چشم قربان فعلا خدافض
کوکو. خدافض
کوکو ویو
من از زندگی ات خبر دارم میتونم به خاطر ماورایی بودنشش اون رو تحویل پلیس بدم تا اونا روش ازمایش کنن
ولی میتونم تحدیدش کنم تا قدرتاشو به من بده
راوی
از اونجایی که ات نمیتونه قدرتاشو به کسی بده فقط باید بمیره تا این اتفاق بیافته
ات ویو
رسیدم خونه لباس هامو عوض کردم و به ملورین زنگ زدم
مکالمه*
مل. الو اتتت سلام خوبی هقق (گریه )
ات. الو سلام امرد چطوری چرا داری گریه میکنی
مل. چون کوک گفت دیگه دوسم نداره
ات. چرا گفت؟
مل. نمیدونم فقط کفت بازیچه خوبی بودی مراقب ات جونت باش چون بزودی ازت میگیرمشش.
ات .ینی ادمی که این همه مدت بهش اعتماد داشتم خیانت کار بود ؟
مال . ارههههه ات من الان میام اونجا مراقب خودت باششش
ات . باشه تو هم همینطور خدافض
مل. بای
اسلاید دو لباس ات تو خونه
۱۰.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.