چه اتفاقی افتاد
چه اتفاقی افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙_۱۱
رفتم سر کلاس و فقط میز بقلیم رو نگاه میکردم. ولی تهیونگ روش نبود. دیگه داشتم دیونه میشدم.
برای همین رفتم سمت سرویس بهداشتی.
ویو سونگ کانگ.
سر کلاس بودم که یهو دیدم ا/ت با صورت بقضی رفت بیرون. منم از استاد اجازه گرفتم رفتم دنبالش.
.ویو ا/ت
رقتم تو سرویس بهداشتی و فقط گریه میکردم. که یهو سونگ کانگ امد.
سونگ کانگ: ا. ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: م. من خوبم.
سونگ کانگ: ولی چشات اینو نمیگه.
ا/ت: یکم فقط حالم بد شد ولی الان خوبم.
وایسا ببینم تو (جر خورد از خنده)
سونگ کانگ: وا. چیه؟
ا/ت: چ. چرا تو تهیونگ ادب ندارید؟!(با خنده)
سونگ کانگ: وا
دیگه از ما با ادب تر.
ا/ت: اره معلومه. نوشته پشتت رو بخون.
ویو سونگ کانگ
برگشتم دیدم رو تابلو نوشته سرویس بهداشتی زنانه.
سونگ گانگ: شتتتتتتتت(باخنده)
م. من برم.
ا/ت: باشه(با خنده)
ویو ا/ت
واقعا سونگ کانگ تهیونگ خیلی شبیه هم بودن. خندیدم ولی بعد یک دقیقه به حالت اول خودم برگشتم.
دیگه دانشگاه تمام شد.
داشتم میرفتم خونه که یهو سونگ کانگ با عجله امد پیشم.
ا/ت: سلام. اتفاقی افتاده!؟
سونگ کانگ: میای بریم دوبکوکی بخوریم؟
ا/ت: آ. اون وقت چرا!؟
سونگ کانگ: من همیشه عادت داشتم با تهیونگ برم. ولی متاسفانه الان نیستش(با بقض). پس میای باهم بریم؟
ا/ت: آم. باشه.
𝕻𝖆𝖗𝖙_۱۱
رفتم سر کلاس و فقط میز بقلیم رو نگاه میکردم. ولی تهیونگ روش نبود. دیگه داشتم دیونه میشدم.
برای همین رفتم سمت سرویس بهداشتی.
ویو سونگ کانگ.
سر کلاس بودم که یهو دیدم ا/ت با صورت بقضی رفت بیرون. منم از استاد اجازه گرفتم رفتم دنبالش.
.ویو ا/ت
رقتم تو سرویس بهداشتی و فقط گریه میکردم. که یهو سونگ کانگ امد.
سونگ کانگ: ا. ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: م. من خوبم.
سونگ کانگ: ولی چشات اینو نمیگه.
ا/ت: یکم فقط حالم بد شد ولی الان خوبم.
وایسا ببینم تو (جر خورد از خنده)
سونگ کانگ: وا. چیه؟
ا/ت: چ. چرا تو تهیونگ ادب ندارید؟!(با خنده)
سونگ کانگ: وا
دیگه از ما با ادب تر.
ا/ت: اره معلومه. نوشته پشتت رو بخون.
ویو سونگ کانگ
برگشتم دیدم رو تابلو نوشته سرویس بهداشتی زنانه.
سونگ گانگ: شتتتتتتتت(باخنده)
م. من برم.
ا/ت: باشه(با خنده)
ویو ا/ت
واقعا سونگ کانگ تهیونگ خیلی شبیه هم بودن. خندیدم ولی بعد یک دقیقه به حالت اول خودم برگشتم.
دیگه دانشگاه تمام شد.
داشتم میرفتم خونه که یهو سونگ کانگ با عجله امد پیشم.
ا/ت: سلام. اتفاقی افتاده!؟
سونگ کانگ: میای بریم دوبکوکی بخوریم؟
ا/ت: آ. اون وقت چرا!؟
سونگ کانگ: من همیشه عادت داشتم با تهیونگ برم. ولی متاسفانه الان نیستش(با بقض). پس میای باهم بریم؟
ا/ت: آم. باشه.
۷۰
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.