خون اشام جذاب من(part 8)
خون اشام جذاب من(part 8)
*ا/ت ویو
همینجور نشسته بودیم که زنگ درو زدن
+پاشو
پاشدم و گفت
+یادت باشه بهم ددی میگی و دستمم میگیری
_اره اره باشه
دستشو گرفتم و رفتیم جلوی در که
یه خانم پیر با یه خانم نسبتن پیر و یه دختر جوان
(مادربزرگ مم ت ، خاله خت ، سانا =)
مم ت:سلام پسرم
_+سلام خوش اومدین
با همه سلام کردیم که نوبت رسید به دختره با عشوه اومد گفت
=سلام اوپاا دلم خیلی برات تنگ شده بود
+خوش اومدی برو بشین
رو به من کردو گفت
=شما؟
+نامزدمه
=چ...چی
_بله نامزدشم بفرمایید لطفا دم در چرا وایسادین
با عصبانیت رفت نشست
ته دم گوشم گفت
+ببین چجوری حرص میخوره سالها منتظر اینجوری حرص خوردنش بودم(خنده)
_(خنده)بریم بشینیم
+بریم
رفتیم نشستیم که صحبتا شروع شد
مم ت:خب کوک معرفی نکردی
خت:اره پسرم ایشون کیه
+خب ایشون ا/ت هستش و..
مم ت:خوشبختم
خت:و چی
+و هم ا/ت نامزد منه
خت:چییییی قرار بود سانا باهات ازدواج کنه
+اره ولی من ا/ت دوست دارم
خت:بهمون ثابت کن
+باشه
ته صورتمو گرفت و رو به خودش کرد و لباشو گذاشت روی لبام و دندوناشو کرد روی لب پایینیم و میبوسید
نمیدونم چرا ولی به جای درد داشتم لذت میبردم
مم ت:کافیهه
خواستم بلند شم که ته دستشو گرفت جلوی مادربزرگ به نشونه ی یه لحظه
دوتا مک عمیق ازم گرفت پاشد
+ازتون ممنونم به این الان خیلی نیاز داشتم
خاله ته ته داشت از حرص سکته میکرد
سانا هم همش با حرص منو نگاه میکرد
یعنی اینا انقدر تهیونگ رو میخوان
(خالش برای دخترش میخواد🌚)
هوفف امیدوارم مشکلی برای من پیش نیاد
*مادربزرگ ته ویو
یه ذره بهشون شک کردم برای همین پاشدم رفتم اشپزخونه به هوای اینکه با سانا س.ک.س کنه توی ابش پودر تحریک کننده ریختم ولی الان باید ببینیم با ا/ت انجامش میده یا اینکه میره حموم و با اب سرد خوبش میکنه
ادامه دارد...
شرطا:
۱۹ لایک و پنج کامنت
*ا/ت ویو
همینجور نشسته بودیم که زنگ درو زدن
+پاشو
پاشدم و گفت
+یادت باشه بهم ددی میگی و دستمم میگیری
_اره اره باشه
دستشو گرفتم و رفتیم جلوی در که
یه خانم پیر با یه خانم نسبتن پیر و یه دختر جوان
(مادربزرگ مم ت ، خاله خت ، سانا =)
مم ت:سلام پسرم
_+سلام خوش اومدین
با همه سلام کردیم که نوبت رسید به دختره با عشوه اومد گفت
=سلام اوپاا دلم خیلی برات تنگ شده بود
+خوش اومدی برو بشین
رو به من کردو گفت
=شما؟
+نامزدمه
=چ...چی
_بله نامزدشم بفرمایید لطفا دم در چرا وایسادین
با عصبانیت رفت نشست
ته دم گوشم گفت
+ببین چجوری حرص میخوره سالها منتظر اینجوری حرص خوردنش بودم(خنده)
_(خنده)بریم بشینیم
+بریم
رفتیم نشستیم که صحبتا شروع شد
مم ت:خب کوک معرفی نکردی
خت:اره پسرم ایشون کیه
+خب ایشون ا/ت هستش و..
مم ت:خوشبختم
خت:و چی
+و هم ا/ت نامزد منه
خت:چییییی قرار بود سانا باهات ازدواج کنه
+اره ولی من ا/ت دوست دارم
خت:بهمون ثابت کن
+باشه
ته صورتمو گرفت و رو به خودش کرد و لباشو گذاشت روی لبام و دندوناشو کرد روی لب پایینیم و میبوسید
نمیدونم چرا ولی به جای درد داشتم لذت میبردم
مم ت:کافیهه
خواستم بلند شم که ته دستشو گرفت جلوی مادربزرگ به نشونه ی یه لحظه
دوتا مک عمیق ازم گرفت پاشد
+ازتون ممنونم به این الان خیلی نیاز داشتم
خاله ته ته داشت از حرص سکته میکرد
سانا هم همش با حرص منو نگاه میکرد
یعنی اینا انقدر تهیونگ رو میخوان
(خالش برای دخترش میخواد🌚)
هوفف امیدوارم مشکلی برای من پیش نیاد
*مادربزرگ ته ویو
یه ذره بهشون شک کردم برای همین پاشدم رفتم اشپزخونه به هوای اینکه با سانا س.ک.س کنه توی ابش پودر تحریک کننده ریختم ولی الان باید ببینیم با ا/ت انجامش میده یا اینکه میره حموم و با اب سرد خوبش میکنه
ادامه دارد...
شرطا:
۱۹ لایک و پنج کامنت
۸.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.