ویو ات:
ویو ات:
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم کوک نبود
نمیدونم چرا ی مدته باهام سرده هوف ولش کن باو
بلند شدم رفتم دشوری کارای لازمه رو کردم
رفتم اشپز خونه صبونه خوردم بد نشسم پایه تلویزیون ک لیا( بست فرند ات) زنگ زد
*صلام ات
_به صلام لیا خانم چ عجب یادی ع ما کردی
*باید ببینمت
_حال ندارم باو
*ات خیلی مهمه
_باشه
*خیلی خوب همون پارک همیشگی:/
_باشه تا نیم ساعت دیگه میام
*حله بای
رفتم ی تیشرت استین داره لانگ با طرح ناروتو ( اصن عوووف دیقن همین لباسو دیدم ولی ننم گف این چرتو پرتا چیه نخرید🤧) پوشیدم با کارگو مشکی و ی کلاه مشکی سرم گذاشتم موهام باز بود و کوتاهه(همون طور ک متوجه شدین بنده دیوانه ی مشکی عم🤧) و حرکت کردم ب همون پارکی ک همیشه با لیا می رفتم بعد ¹⁵ مین رسیدم رفتم سمت همون جاییک همیشه منتظر هم می موندیم دیدم لیا داره واسم دس تکون میده
_سلام کره عن
*های چصغاله
_خب چته بنال؟
*بیا بریم همین کافه رو ب روییه
_اه نکبت بنال
*ببند گمشو بیا
_باوشه
رفتیم توی کافه نشسیم ک دیدم لیا چنتا عکس جلو روم گذاشت
_اینا چیه لیا؟(با ترس)
*ببین عشقم خودتو اصلا ناراحت نکن ولی این کوکه ک..
_امکان نداره (گریه)
*مگه نمی گفتی چن وقته بهت محل نمیده؟
_عاره
*عشقم گریه نکن لیاقتتو نداشته
_باشه
*حالا برو خونه وقتی کوک اومد بهش بگو کوجا بود بد این عکسارو بهش نشون بده نگیا من گرفتم
_باشه
رفتم خونه و توی راه عین صگ گریه می کردم رسیدم خونه بعد ی ساعت جناب جئون اومد
+سلام عشقم
_سلام(سرد)
+چیزی شده؟
_نه
+عاها
_امروز کجا بودی؟
+با بوگوم رفته بودیم تولد تهیونگ
_اهان
+عوم چطور؟
_عشقم بشین الان میگم
+باشه
_اینا چین هان(عکسارو کبوند رو میز)
+این اینارو ع کوجا اوردی(مث خرگوش ترسید بچم)
_اینارو یکی بهم داد واقعا که
+ات وایسا برات توضیح میدم
_گمشو بابا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ³ سال بدـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
های من لی ات عو یکی از بزرگ ترین طراهای مد کره عم و با کسی که از دوران دبیرستان عاشق بودم ازدواج کردمو الانم یه دختر کیوت ی ساله داریم هنوزم جونگ کوک رو دوس دارم اما بره ب درک (عمت بره ب درک) و راسی لیا دوماه دیگه با پسر خالش می خواد ازدواج کنه و باهم در رابطه عیم
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم کوک نبود
نمیدونم چرا ی مدته باهام سرده هوف ولش کن باو
بلند شدم رفتم دشوری کارای لازمه رو کردم
رفتم اشپز خونه صبونه خوردم بد نشسم پایه تلویزیون ک لیا( بست فرند ات) زنگ زد
*صلام ات
_به صلام لیا خانم چ عجب یادی ع ما کردی
*باید ببینمت
_حال ندارم باو
*ات خیلی مهمه
_باشه
*خیلی خوب همون پارک همیشگی:/
_باشه تا نیم ساعت دیگه میام
*حله بای
رفتم ی تیشرت استین داره لانگ با طرح ناروتو ( اصن عوووف دیقن همین لباسو دیدم ولی ننم گف این چرتو پرتا چیه نخرید🤧) پوشیدم با کارگو مشکی و ی کلاه مشکی سرم گذاشتم موهام باز بود و کوتاهه(همون طور ک متوجه شدین بنده دیوانه ی مشکی عم🤧) و حرکت کردم ب همون پارکی ک همیشه با لیا می رفتم بعد ¹⁵ مین رسیدم رفتم سمت همون جاییک همیشه منتظر هم می موندیم دیدم لیا داره واسم دس تکون میده
_سلام کره عن
*های چصغاله
_خب چته بنال؟
*بیا بریم همین کافه رو ب روییه
_اه نکبت بنال
*ببند گمشو بیا
_باوشه
رفتیم توی کافه نشسیم ک دیدم لیا چنتا عکس جلو روم گذاشت
_اینا چیه لیا؟(با ترس)
*ببین عشقم خودتو اصلا ناراحت نکن ولی این کوکه ک..
_امکان نداره (گریه)
*مگه نمی گفتی چن وقته بهت محل نمیده؟
_عاره
*عشقم گریه نکن لیاقتتو نداشته
_باشه
*حالا برو خونه وقتی کوک اومد بهش بگو کوجا بود بد این عکسارو بهش نشون بده نگیا من گرفتم
_باشه
رفتم خونه و توی راه عین صگ گریه می کردم رسیدم خونه بعد ی ساعت جناب جئون اومد
+سلام عشقم
_سلام(سرد)
+چیزی شده؟
_نه
+عاها
_امروز کجا بودی؟
+با بوگوم رفته بودیم تولد تهیونگ
_اهان
+عوم چطور؟
_عشقم بشین الان میگم
+باشه
_اینا چین هان(عکسارو کبوند رو میز)
+این اینارو ع کوجا اوردی(مث خرگوش ترسید بچم)
_اینارو یکی بهم داد واقعا که
+ات وایسا برات توضیح میدم
_گمشو بابا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ³ سال بدـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
های من لی ات عو یکی از بزرگ ترین طراهای مد کره عم و با کسی که از دوران دبیرستان عاشق بودم ازدواج کردمو الانم یه دختر کیوت ی ساله داریم هنوزم جونگ کوک رو دوس دارم اما بره ب درک (عمت بره ب درک) و راسی لیا دوماه دیگه با پسر خالش می خواد ازدواج کنه و باهم در رابطه عیم
۴.۴k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.