ارباب سختگیر!
part ³
بیشتر از هر وقتی میترسیدمو استرس داشتم.
آروم سمت اتاق رفتمو سعی کردم از لای در همه چیو ببینم.
ارباب جعون رو که چیزی توی دستش بود دیدم.
آروم سمت اتاق رفتمو رفتم داخل.
ات:چ.. چیزی شده
ارباب،
با حرفم آروم سرشو به سمتم برگردوند.
صورتش از عصبانیت قرمز شده بود.
آب دهنمو آروم قورت دادم.
میدونستم چه مجازاتی
در انتظارمه!
کوک:دهنتو ببند اتتتت
زیر نزن خب،
تو با گوشی داشتی منو به پلیس گزارش میدادی؟.از این حرفش تعجب کردم من همچین قصدی نداشتم.
ات:ن...نه ارباب من همچین قصدی ...
با حس سوزش روی گونم حرفم نصفه موند.
سرمو پایین انداختم.
بغض بدی گلومو چنگ زده بود.
ادامه دارد.......
بیشتر از هر وقتی میترسیدمو استرس داشتم.
آروم سمت اتاق رفتمو سعی کردم از لای در همه چیو ببینم.
ارباب جعون رو که چیزی توی دستش بود دیدم.
آروم سمت اتاق رفتمو رفتم داخل.
ات:چ.. چیزی شده
ارباب،
با حرفم آروم سرشو به سمتم برگردوند.
صورتش از عصبانیت قرمز شده بود.
آب دهنمو آروم قورت دادم.
میدونستم چه مجازاتی
در انتظارمه!
کوک:دهنتو ببند اتتتت
زیر نزن خب،
تو با گوشی داشتی منو به پلیس گزارش میدادی؟.از این حرفش تعجب کردم من همچین قصدی نداشتم.
ات:ن...نه ارباب من همچین قصدی ...
با حس سوزش روی گونم حرفم نصفه موند.
سرمو پایین انداختم.
بغض بدی گلومو چنگ زده بود.
ادامه دارد.......
۱۸.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.