p(3)♡
p(3)♡
بیدار شدیم چون جمعه بود مدرسه نداشتیم خواهرم میرانا زنگ زد منو دوستم کاترینا رو به یه پارتی دعوت کرد گفتش پارتی پسر و دختر قاطیه لباسای خوب بپوشید یادتون نره که تم مشکیه و باید لباس مشکی بپوشین بخاطر همون برای بار دوم رفتیم خرید که ساعت چهار راه بیوفتیم چون راه دوره رفتیم خرید کردیم من لباس مشکی پیدا نکردم بخاطر همین سفید گرفتم (عکس لباسارو میزارم) اومدیم خونه ساعت سه و نیم بود وقت نداشتیم یه ارایش کردمو(عکس میکاپم میزارم) لباس پوشیدم با کاترینا راه افتادیم
ادامه پارت بعدی.. ☆
بیدار شدیم چون جمعه بود مدرسه نداشتیم خواهرم میرانا زنگ زد منو دوستم کاترینا رو به یه پارتی دعوت کرد گفتش پارتی پسر و دختر قاطیه لباسای خوب بپوشید یادتون نره که تم مشکیه و باید لباس مشکی بپوشین بخاطر همون برای بار دوم رفتیم خرید که ساعت چهار راه بیوفتیم چون راه دوره رفتیم خرید کردیم من لباس مشکی پیدا نکردم بخاطر همین سفید گرفتم (عکس لباسارو میزارم) اومدیم خونه ساعت سه و نیم بود وقت نداشتیم یه ارایش کردمو(عکس میکاپم میزارم) لباس پوشیدم با کاترینا راه افتادیم
ادامه پارت بعدی.. ☆
۱.۷k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.