ࡄߊ ࡋܢߺ࡙ߊ ܢߺ߭ ࡄߊ ࡋ ࡃߊ ̈̇ࡄࡐ߳ ܟ᳟ߺ̈̇ࡄܩߊ ܢߺ߭̈̇ࡄ✨♥️
ࡄߊࡋܢߺ࡙ߊܢߺ߭ ࡄߊࡋ ࡃߊ̈̇ࡄࡐ߳ ܟ᳟ߺ̈̇ࡄܩߊܢߺ߭̈̇ࡄ✨♥️
#پارت_2✨♥️
اتاکان: خیلی خب اینجاس رسیدیم🤩
ایلول: وای عجب خونه ایه😍
اتاکان: عزیزم مال ماهم اینطوریه دیگ🤪
ایلول: اره اره! نریم تو؟ 🤭
اتاکان: چرا برو پایین😏
(در زدن)
انور: سلام خیلی خوش اومدین😊
اتاکان: سلام داداش خوبی خیلی ممنون😘
ایلول: سلام😍🤤
انور: بفرمایین😅
(لیزگه ب اتاکان زنگ میزنه)
اتاکان: جونم داداشی😉
لیزگه: اتاکان میتونم یکی از دوستامو بیارم تولد؟
اتاکان: صب کن داداش خوارم میتونه دوستش رو هم بیاره؟
انور: اره اره چرا ک ن
اتاکان: اره داداشی میتونی بیاری😚
لیزگه:باش ممنون میبوسمت🥰😗
اتاکان: منم همینطور😘
(شب میشه و لیزگه با دستش میاد ب تولد ییعیت ییعیت هم لیزگرو نمیشناسه و همینطور لیزگه🤫)
لیزگه میره پیش اتاکان و ایلول و انور
لیزگه: سلام خوب هستین این دوستم یازگی هستش
یازگی: سلام🤗
انور: ســــــــــــلام😍
رجب: پسر چته چرا اونجوری نگا میکنی زشته 🫣
انور: هیچی😍
رجب: ای خدااااااااا🤦🏻♀
رجب: سلام داش جیهان خوبی خوش اومدی🤝
جیهان: سلام ممنون یبعیت کجاس؟
انور: اونم الاناس بیاد
جیهان: باش
لیزگه: ببین منو ایلول تو ابن ییعیت رو دیدی کیه؟
ایلول: ن بخدااا منم ندیدم اولین بارمه ک مبخوام ببینم😸
لیزگه: اها باش
یازگی: لیزگه منو باش این پسره اسمش چبه چه جذابه😇
لیزگه: کدوم؟
یازگی: تین پسره کت و شلوار ییاه پوشیده اونو میگم🥹
لیزگه: اها اونو میگی اره خیلی خوبه 🤪
یازگی: اسمشو پرسیدم🧐
لیزگه: خو نمیدونم وایسا از اتاکان بپورسم😁اتاکان عزیزم اسم دوستاتو بهم میگی😁
اتاکان: ایشون رجب_این جیهان_اینم انوره_ییعیتم ک هنوز نیومده انگار ک عروسیشه😂
لیزگه:باش خیلی ممنون👍🏻
یازگی: چی شد چی گف اسمش چیه🫣
لیزگه: انور 🤪
یازگی: 😍
دی جی: خیلی خب حالا پسرمون داره تشریف میاره وقتی که اومد دست و جیغ یادتون نره🤩
لیزگه: اووووووووووووووف بیا دیگ اه😒
(ییعیت میاد و با کت و شلوار سیاه جلو چشم لیزگه برق میزنه✨)
ادامه در پارت بعدی......
✨♥️
#پارت_2✨♥️
اتاکان: خیلی خب اینجاس رسیدیم🤩
ایلول: وای عجب خونه ایه😍
اتاکان: عزیزم مال ماهم اینطوریه دیگ🤪
ایلول: اره اره! نریم تو؟ 🤭
اتاکان: چرا برو پایین😏
(در زدن)
انور: سلام خیلی خوش اومدین😊
اتاکان: سلام داداش خوبی خیلی ممنون😘
ایلول: سلام😍🤤
انور: بفرمایین😅
(لیزگه ب اتاکان زنگ میزنه)
اتاکان: جونم داداشی😉
لیزگه: اتاکان میتونم یکی از دوستامو بیارم تولد؟
اتاکان: صب کن داداش خوارم میتونه دوستش رو هم بیاره؟
انور: اره اره چرا ک ن
اتاکان: اره داداشی میتونی بیاری😚
لیزگه:باش ممنون میبوسمت🥰😗
اتاکان: منم همینطور😘
(شب میشه و لیزگه با دستش میاد ب تولد ییعیت ییعیت هم لیزگرو نمیشناسه و همینطور لیزگه🤫)
لیزگه میره پیش اتاکان و ایلول و انور
لیزگه: سلام خوب هستین این دوستم یازگی هستش
یازگی: سلام🤗
انور: ســــــــــــلام😍
رجب: پسر چته چرا اونجوری نگا میکنی زشته 🫣
انور: هیچی😍
رجب: ای خدااااااااا🤦🏻♀
رجب: سلام داش جیهان خوبی خوش اومدی🤝
جیهان: سلام ممنون یبعیت کجاس؟
انور: اونم الاناس بیاد
جیهان: باش
لیزگه: ببین منو ایلول تو ابن ییعیت رو دیدی کیه؟
ایلول: ن بخدااا منم ندیدم اولین بارمه ک مبخوام ببینم😸
لیزگه: اها باش
یازگی: لیزگه منو باش این پسره اسمش چبه چه جذابه😇
لیزگه: کدوم؟
یازگی: تین پسره کت و شلوار ییاه پوشیده اونو میگم🥹
لیزگه: اها اونو میگی اره خیلی خوبه 🤪
یازگی: اسمشو پرسیدم🧐
لیزگه: خو نمیدونم وایسا از اتاکان بپورسم😁اتاکان عزیزم اسم دوستاتو بهم میگی😁
اتاکان: ایشون رجب_این جیهان_اینم انوره_ییعیتم ک هنوز نیومده انگار ک عروسیشه😂
لیزگه:باش خیلی ممنون👍🏻
یازگی: چی شد چی گف اسمش چیه🫣
لیزگه: انور 🤪
یازگی: 😍
دی جی: خیلی خب حالا پسرمون داره تشریف میاره وقتی که اومد دست و جیغ یادتون نره🤩
لیزگه: اووووووووووووووف بیا دیگ اه😒
(ییعیت میاد و با کت و شلوار سیاه جلو چشم لیزگه برق میزنه✨)
ادامه در پارت بعدی......
✨♥️
۲.۳k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.