عشق سخت پارت ۱۰
موقعه رفتن
فلیکس:سارینا با من میاد
سارینا: من میرم خونه
فلیکس:وقتی میگم میای یعنی میای
سارینا: اختیارم دسته خودمه
فلیکس اومد و سارینا رو کشید سمت خودش و کنار گوشش گفت
فلیکس: نزار تنبیهت از این بدتر بشه
سارینا و فلیکس خداحافظی کردند و رفتن
فلش بک فردا صبح
ویو سارینا
با دل درد شدیدی بیدار شدم ، از درد به خودم پیچیدم
فلیکس دیدم که بیدا شده بود و با حالت خیلی کیوت نگام میکرد، انگار اون فلیکس دیشب نبود
فلیکس: حالت خوبه؟
سارینا: خودت چی فکر میکنی
فلیکس رفت و بایه لیوان آب و مسکن اومد
فلیکس: بیا اینو بخور
دل دردم خوب شده بود رو تخت نشسته بودم که اومد و از پشت بغلم کرد
فلیکس:نمیخوای باهام حرف بزنی
سارینا:...
فلیکس: تو آخرش که مال من می شدی حالا یکم زود تر
سارینا: یه لبخند ریز زد
فلیکس: خب پاشو که کلی کار داریم
شام قراره که برن بیرون
فلش بک به رستوران
وقتی رفتیم هیچی کی نبود رفتیم نشستیم و غذا سفارش دادیم غذامون خوردین که فلیکس زانو زد و ازم خاستگاری کرد، خب من دوسش داشتم پس قبول کرد که بقیه هم اومدن و دست زدن
فلیکس:سارینا با من میاد
سارینا: من میرم خونه
فلیکس:وقتی میگم میای یعنی میای
سارینا: اختیارم دسته خودمه
فلیکس اومد و سارینا رو کشید سمت خودش و کنار گوشش گفت
فلیکس: نزار تنبیهت از این بدتر بشه
سارینا و فلیکس خداحافظی کردند و رفتن
فلش بک فردا صبح
ویو سارینا
با دل درد شدیدی بیدار شدم ، از درد به خودم پیچیدم
فلیکس دیدم که بیدا شده بود و با حالت خیلی کیوت نگام میکرد، انگار اون فلیکس دیشب نبود
فلیکس: حالت خوبه؟
سارینا: خودت چی فکر میکنی
فلیکس رفت و بایه لیوان آب و مسکن اومد
فلیکس: بیا اینو بخور
دل دردم خوب شده بود رو تخت نشسته بودم که اومد و از پشت بغلم کرد
فلیکس:نمیخوای باهام حرف بزنی
سارینا:...
فلیکس: تو آخرش که مال من می شدی حالا یکم زود تر
سارینا: یه لبخند ریز زد
فلیکس: خب پاشو که کلی کار داریم
شام قراره که برن بیرون
فلش بک به رستوران
وقتی رفتیم هیچی کی نبود رفتیم نشستیم و غذا سفارش دادیم غذامون خوردین که فلیکس زانو زد و ازم خاستگاری کرد، خب من دوسش داشتم پس قبول کرد که بقیه هم اومدن و دست زدن
۴.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.