بازی دو دقیقه توی ... p2
بازی دو دقیقه توی ... p2
# هیونجین #استری_کیدز
هیونجین : شماره ۱۲
همه مشغول نگاه کردن به شماره هاشون بودن،بیخیال شماره ای که داشتم رو باز کردم..اما با دیدن عدد ۱۲ که روش نوشته شده بود نه پشمام بلکه موهای سرمم ریختن
ههسو: ا.ت تو کدوم شماره رو آوردی؟
متعجب بهش نگاه کردم و ترجیح دادم چیزی نگم اما اون دید که کدوم شماره اس ..
ههسو ؛ اوه .. ا.ت شماره ۱۲ عه
نگاه هیونجین روی من افتاد و به پیش من قدم برداشت دستش رو جلو آورد و با لحن خاصی گفت
هیونجین ؛ بریم
استرس گرفته بودم و حس عجیبی هم داشتم دستش رو گرفتم و از روی صندلی پاشدم
دستم رو محکم روی دستش فشار داد و اول خودش وارد سرویس بهداشتی شد و بعدش من ، اصلا دوست نداشتم بدونم قراره چه اتفاق هایی قراره بیوفته .. برگشتم و درو میخواستم ببندم که با دیدن صورت خیلی ها که شیطونی داشت ازشون میبارید اخمام توی هم رفت و در رو بستم .. نفسی بیرون فرستادم و برگشتم روبه روم وایستاده بود و با پوزخند داشت نگاهم میکرد
به عقب رفتم و به در چسبیدم سخنی نداشتیم که ترجیح دادم با یک سلام این سکوت رو بشکونم
ا.ت: عام..سلام
با صدا و لحن خاصی گفت
هیونجین : سلام
ا.ت: خب..حال...
با نزدیک شدنش بهم حرفم نصفه موند صورتش رو نزدیک آورد و بدون هیچ حرفی لب هاش رو روی لب هام گذاشت
باورم نمیشد که کسی که روش کراش داشتم و دوستش داشتم یروزی ببوستم ... اونم نه یک بار ، چند بار پشت سر هم !
خب نظرتون؟☺️🤌
# هیونجین #استری_کیدز
هیونجین : شماره ۱۲
همه مشغول نگاه کردن به شماره هاشون بودن،بیخیال شماره ای که داشتم رو باز کردم..اما با دیدن عدد ۱۲ که روش نوشته شده بود نه پشمام بلکه موهای سرمم ریختن
ههسو: ا.ت تو کدوم شماره رو آوردی؟
متعجب بهش نگاه کردم و ترجیح دادم چیزی نگم اما اون دید که کدوم شماره اس ..
ههسو ؛ اوه .. ا.ت شماره ۱۲ عه
نگاه هیونجین روی من افتاد و به پیش من قدم برداشت دستش رو جلو آورد و با لحن خاصی گفت
هیونجین ؛ بریم
استرس گرفته بودم و حس عجیبی هم داشتم دستش رو گرفتم و از روی صندلی پاشدم
دستم رو محکم روی دستش فشار داد و اول خودش وارد سرویس بهداشتی شد و بعدش من ، اصلا دوست نداشتم بدونم قراره چه اتفاق هایی قراره بیوفته .. برگشتم و درو میخواستم ببندم که با دیدن صورت خیلی ها که شیطونی داشت ازشون میبارید اخمام توی هم رفت و در رو بستم .. نفسی بیرون فرستادم و برگشتم روبه روم وایستاده بود و با پوزخند داشت نگاهم میکرد
به عقب رفتم و به در چسبیدم سخنی نداشتیم که ترجیح دادم با یک سلام این سکوت رو بشکونم
ا.ت: عام..سلام
با صدا و لحن خاصی گفت
هیونجین : سلام
ا.ت: خب..حال...
با نزدیک شدنش بهم حرفم نصفه موند صورتش رو نزدیک آورد و بدون هیچ حرفی لب هاش رو روی لب هام گذاشت
باورم نمیشد که کسی که روش کراش داشتم و دوستش داشتم یروزی ببوستم ... اونم نه یک بار ، چند بار پشت سر هم !
خب نظرتون؟☺️🤌
۲.۲k
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.