فیک جونگ کوک فصل ۲ پارت ۱۰
فردا صبح
از زبان ا/ت
صبح با صدای جونگ سو که میگفت*مامان بابا بیدا شید من حوصلم سل لفته
که یهو پرید رو جونگ کوک کوک هم از درد ی ناله بلند کرد و جونگ سو هم فکر کرد کوک اعصبیه و میخواد دعواش کنه بخاطر همین اومد پشت من قایم شد
+کوک خوبی
_نه اهههه
+دراز بکش
لباسشو زدم بالا چون بخیش تازه بود و هنوز از زدنش ۲۴ ساعت نگذشته بود فکر کردم پاره شده ولی وقتی لباسشو زدم بالا دیدم هیچی نشده و فقط درد داره
جونگ سو داشت پشتم گریه میکرد ترسیده بود بخاطر همین زیر پتو قایم شده بود +جونگ سو عزیزم بیا بیرون
*ب...ا..با ...خ...خو...به
+اره عزیزم بیا بغلم
_قشنگم بیا من خوبم
*از من اعصبیه
_نه عزیزم چرا اعصبی باشم
(من نمیدونم بچه ها چجوری حرفت میزنن تو رو خدا خودتون تصور کنید)
*مامان
+جونم
*بغلم میکنی
+اره کوچولو
(بغلش کرد)
+میسه بلیم بیلون
+نه _اره
+نمیشه تو نمیتونی
_چرا میتونم فلج نشدم که فقط بخیه زدم
+باشه پس باید تهیونگم بیاد تا حواسش به تو باشه
*عمو ته ته
+اره ولی تو اینو از کجا یاد گرفتی
*خود عمو بهم گفت اینجوری صداش کنم
+لباسات کجاس
_تو اون کمده برای تو هم چند دست لباس هست
+برای من؟مگه برای منم لباس اوردی اینجا
_اوهوم
+میشه امروز بریم خونه
_اره
+جونگ سو پاشو حاضرت کنم
*باس
(ا/ت لباس های جونگ سو رو پوشوند و به یونا گفت که میرن بیرون و که اگر اوناهم میخوان بیان و یونا و تهیونگ قبول کردن و رفتن حاضر شن و ا/ت هم به جونگ کوک کمک میکنه که لباس بپوشه )
+دو قدم اینجا راه برو ببینم میتونی یانه
_اره میتونم بیا ( چند قدم راه رفت)
+خیل خوب باشه
_میشه ی درخواستی کنم
+اره بگو
_میشه رو راست باشی و جواب واقعی رو بگی
+اره بگو مردم از نگرانی
_تو با اون اشغال رابطه داشتی(رابطه دوستانه نه از اون رابطه ها)
+نه
_ واقعا
_اره اون همون روز اول بهم گفت من فقط میخواستم دختر بودنتو ازت بگیرم ولی ی نفر دیگه اونو ازت گرفت
_بابت اینکارم معذرت میخوام
+بهتر اگر اینکارو نمیکردی به دست دشمنم این اتفاق برام میافتاد
_😙
+دوست دارم
_منم
_بدو وقت دکترت دیر شد
+چی مگه وقت گرفتی
_اره دیشب برای الان وقت گرفتم
+من نمیام
_چرا
+آخه گفتم یونا و تهیونگ هم بیان
_خوب مشکلش چیه
+خب زشته
_هیچم زشت نیست
بدو بریم
از زبان ا/ت
صبح با صدای جونگ سو که میگفت*مامان بابا بیدا شید من حوصلم سل لفته
که یهو پرید رو جونگ کوک کوک هم از درد ی ناله بلند کرد و جونگ سو هم فکر کرد کوک اعصبیه و میخواد دعواش کنه بخاطر همین اومد پشت من قایم شد
+کوک خوبی
_نه اهههه
+دراز بکش
لباسشو زدم بالا چون بخیش تازه بود و هنوز از زدنش ۲۴ ساعت نگذشته بود فکر کردم پاره شده ولی وقتی لباسشو زدم بالا دیدم هیچی نشده و فقط درد داره
جونگ سو داشت پشتم گریه میکرد ترسیده بود بخاطر همین زیر پتو قایم شده بود +جونگ سو عزیزم بیا بیرون
*ب...ا..با ...خ...خو...به
+اره عزیزم بیا بغلم
_قشنگم بیا من خوبم
*از من اعصبیه
_نه عزیزم چرا اعصبی باشم
(من نمیدونم بچه ها چجوری حرفت میزنن تو رو خدا خودتون تصور کنید)
*مامان
+جونم
*بغلم میکنی
+اره کوچولو
(بغلش کرد)
+میسه بلیم بیلون
+نه _اره
+نمیشه تو نمیتونی
_چرا میتونم فلج نشدم که فقط بخیه زدم
+باشه پس باید تهیونگم بیاد تا حواسش به تو باشه
*عمو ته ته
+اره ولی تو اینو از کجا یاد گرفتی
*خود عمو بهم گفت اینجوری صداش کنم
+لباسات کجاس
_تو اون کمده برای تو هم چند دست لباس هست
+برای من؟مگه برای منم لباس اوردی اینجا
_اوهوم
+میشه امروز بریم خونه
_اره
+جونگ سو پاشو حاضرت کنم
*باس
(ا/ت لباس های جونگ سو رو پوشوند و به یونا گفت که میرن بیرون و که اگر اوناهم میخوان بیان و یونا و تهیونگ قبول کردن و رفتن حاضر شن و ا/ت هم به جونگ کوک کمک میکنه که لباس بپوشه )
+دو قدم اینجا راه برو ببینم میتونی یانه
_اره میتونم بیا ( چند قدم راه رفت)
+خیل خوب باشه
_میشه ی درخواستی کنم
+اره بگو
_میشه رو راست باشی و جواب واقعی رو بگی
+اره بگو مردم از نگرانی
_تو با اون اشغال رابطه داشتی(رابطه دوستانه نه از اون رابطه ها)
+نه
_ واقعا
_اره اون همون روز اول بهم گفت من فقط میخواستم دختر بودنتو ازت بگیرم ولی ی نفر دیگه اونو ازت گرفت
_بابت اینکارم معذرت میخوام
+بهتر اگر اینکارو نمیکردی به دست دشمنم این اتفاق برام میافتاد
_😙
+دوست دارم
_منم
_بدو وقت دکترت دیر شد
+چی مگه وقت گرفتی
_اره دیشب برای الان وقت گرفتم
+من نمیام
_چرا
+آخه گفتم یونا و تهیونگ هم بیان
_خوب مشکلش چیه
+خب زشته
_هیچم زشت نیست
بدو بریم
۳۵.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.