part 49
#part_49
#فرار
آشپز خونه دوره کردم اوممم چاقو ؟نه بابا مگه قاتلم خب گلدون نه نه یهو دیدی خورد تو سرش همین یه ذره عقلشم پرید و مغزش متلاشی شد چشممو کلافه گردوندمو روی پارچ اب نگه داشتم همچین پریدم هوا که انگار گنج دیدم و فک کنم فهمیمه جون فک کرد جدم برمیگرده به کانگرو ها
تند پارچ و برداشتمو اروم از کنار فهمیمه جون که داشت با بهت نگام میکرد رد شدم و محض خر کردن لپشو ب*و*س کردم زن بیچاره تو هنگ بود باهیجان رفتم سمت مبلی که دیانا روش نشسته بود و از شانس منم پشتش به راهرو اشپزخونه بود بالا سرش گارد گرفتم خواستم بریزم که یهو حواسم رفت رو صفحه گوشیش !!
داشت تند تند تایپ میکرد ومنم عین اسکن میخوندم نوشت:( باشه دیوونه شب تنها نیستم نگران نباش میمونم پیش ارسلان اینا) اخرشم دوتاقلب چسبوند این هوا !!!
کسی رادارای منو میبینه آیا به مخاطبش نگاه کردم و همین که اسمشو دیدم چهار تا لامپ خوشگل رو سرم سبز شد و شکوفه دادنوشته بود(متین) به به چشکم و دلم روشن همین پسره بود که اونشب منو نجات داد ینی چیزی بینشونه عین اینایی که چیزی رو کشف کردن ذوق مرگ شدم اینم یه سوژه واسه بعدا که حالشو بگیرم دختره نقطه چین حاله منو میگیری از پله ها صدای پا شنیدم واسه همین وقتو غنیمت شمردمو لامپامم گذاشتم تو جیبم نامردی نکردم و طی یه عملیات مهم کل اب یخ پارچ رو روی سرش خالی کردم
همچین جیغ بنفشی کشید که عمم توگور لرزید حالا منو میگی خدا شاهده انگار این آبه رو ریختن رو آتیش درون من همچین خنک شدم بیا و ببین ای حال کردم ای حال کردم به من چشمک میزنی نکبتتتت !!؟
دیانا با سر و صورت خیس و شوک زده سیخ وای ساده بود و پشت به من خشکش زده بود اخه اب خیلی سرد بود خدایی اروم اروم برگشت و همین که منو دید همچین جیغ کشید که پرده گوشم پاره شد
- نیکااااااا زندت نمیزارم !!
منم مثل خودش یه چشمک زدم باقلوا و الفرار
عین تام و جری تو خونه میدویدیم
#فرار
آشپز خونه دوره کردم اوممم چاقو ؟نه بابا مگه قاتلم خب گلدون نه نه یهو دیدی خورد تو سرش همین یه ذره عقلشم پرید و مغزش متلاشی شد چشممو کلافه گردوندمو روی پارچ اب نگه داشتم همچین پریدم هوا که انگار گنج دیدم و فک کنم فهمیمه جون فک کرد جدم برمیگرده به کانگرو ها
تند پارچ و برداشتمو اروم از کنار فهمیمه جون که داشت با بهت نگام میکرد رد شدم و محض خر کردن لپشو ب*و*س کردم زن بیچاره تو هنگ بود باهیجان رفتم سمت مبلی که دیانا روش نشسته بود و از شانس منم پشتش به راهرو اشپزخونه بود بالا سرش گارد گرفتم خواستم بریزم که یهو حواسم رفت رو صفحه گوشیش !!
داشت تند تند تایپ میکرد ومنم عین اسکن میخوندم نوشت:( باشه دیوونه شب تنها نیستم نگران نباش میمونم پیش ارسلان اینا) اخرشم دوتاقلب چسبوند این هوا !!!
کسی رادارای منو میبینه آیا به مخاطبش نگاه کردم و همین که اسمشو دیدم چهار تا لامپ خوشگل رو سرم سبز شد و شکوفه دادنوشته بود(متین) به به چشکم و دلم روشن همین پسره بود که اونشب منو نجات داد ینی چیزی بینشونه عین اینایی که چیزی رو کشف کردن ذوق مرگ شدم اینم یه سوژه واسه بعدا که حالشو بگیرم دختره نقطه چین حاله منو میگیری از پله ها صدای پا شنیدم واسه همین وقتو غنیمت شمردمو لامپامم گذاشتم تو جیبم نامردی نکردم و طی یه عملیات مهم کل اب یخ پارچ رو روی سرش خالی کردم
همچین جیغ بنفشی کشید که عمم توگور لرزید حالا منو میگی خدا شاهده انگار این آبه رو ریختن رو آتیش درون من همچین خنک شدم بیا و ببین ای حال کردم ای حال کردم به من چشمک میزنی نکبتتتت !!؟
دیانا با سر و صورت خیس و شوک زده سیخ وای ساده بود و پشت به من خشکش زده بود اخه اب خیلی سرد بود خدایی اروم اروم برگشت و همین که منو دید همچین جیغ کشید که پرده گوشم پاره شد
- نیکااااااا زندت نمیزارم !!
منم مثل خودش یه چشمک زدم باقلوا و الفرار
عین تام و جری تو خونه میدویدیم
۲.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.