My wild mafia پارت 24
هاییی مننن اومدممم اینم پارت جدید امروز چندتاییناا شایدد پارت بزارمم امیدوارم دوستتون داشته باشید
ات
صبح بلند شدم جیمین زود رفته بود پس کارمون راحته با کمک اجوما رفتیم بیرون وسایلو خریدیم اجوما غذا میذاشت منم خونرو تزیین میکردم بقیه خدمتکارا هم کمکم میکردن تقریبا تموم شده بود ساعتو دیدم ات. وایی نه الاناس ک جیمین بیاد بادیگاردا مونده کارا هم مونده وایییی
اجوما. اروم باش دختر بچه چیزیش میشه تو برو حاضر شو ما همه چیو درست میکنیم نگران نباش ی لبخند زدم رفتم بالا از قبل ی لباس اماده کرده بودم درست رنگ مورد علاقه جیمین بود ابییی وای خیلی خوشگل بود ارایش کیوتی کردم موهامو حالت دار کردم گردنبندی ک جیمین بهم داده بودو انداختم کفشمم پوشیدم رفتم جلو اینه ی نگاه ب خودم کردم نشستم رو تخت تمام وسایلی ک برای سوپرایز جیمین گرفته بودمو چیندم توش رفتم پایین همچی حاضر بود اجوما و بقیه خدمتکارو بادیگاردا رفته بودن ی ساعت دیگه جیمین میاد نشستم منتظرش شدم
جیمین
این چند روز ذهنم خیلی درگیر بود نمیدونم ی حسی داشتم انگار ی اتفاقی میخواست بیوفته احساس میکردم این حس از طرف ات باشه میترسیدم بلایی سرش بیاد اوففف ذهنم درگیر بود ب کوک زنگ زدم ک با اعضا شب بریم بار یکم ذهنمو ازاد کنم بعد گوشیمو خاموش کردم تا کسی مزاحم نشه رفتیم بار تا نزدیک ساعتای دوازده بود داشتیم حرف میزدیم ک یادم افتاد ب ات هیچی نگفتم حتما خیلی نگران شده ب اعضا گفتم من میرم راه افتادم سمت عمارت
ات
منتظر موندم تا بیاد نیومد ساعت ده گذشت 11گذشت نیومد عجیب بود همیشه ساعت 6خونه بود نکنه اتفاقی افتاده وای خدانکنه نفس عمیقق چیزی نیست همچی خوبه شاید سرش شلوغه ی ساعتی گذشت خبری ازش نشد بغضم گرفته بود سعی کردم گریه نکنم داشتم میرفتم بالا ک صدای در اومد جیمین بود خوشحال برگشتم پایین وایسادم تا بیاد رفتم بغلش کردم
جیمین
رسیدم درو باز کردم تو حیاط هیچ کدوم از یادیگاردا نبود رفتم داخل عمارت ک همجا با گلو بادکنکو شمع تزیین شده بود ات هم با ی لباسی ک من خیلی دوسش داشتم وایساده بود اومد سمتم بغلم کرد ک گفتم
جیمین. اینا چیه نکنه مناسبتیه من یادم رفته
ات. امم نه هانی خیلی وقت بود دوتایی باهم نبودیم برا همینه جیمین سرمو بوسید اومد نشست داشتیم غذا میخوردیم من زیاد میل نداشتم جیمینو نگاه میکردم دیگه وقتش بود بفهمه رفتم ی جعبه اوردم گذاشتم جلوش
جیمین. این چیه
ات. ایی چقدر سوال میپرسی بازز کن خببب
ادامش پارت بعد گذاشتم چون حجمش زیاد بود اپ نمیشد امیدوارم دوست بدارید 😝😂💜
ات
صبح بلند شدم جیمین زود رفته بود پس کارمون راحته با کمک اجوما رفتیم بیرون وسایلو خریدیم اجوما غذا میذاشت منم خونرو تزیین میکردم بقیه خدمتکارا هم کمکم میکردن تقریبا تموم شده بود ساعتو دیدم ات. وایی نه الاناس ک جیمین بیاد بادیگاردا مونده کارا هم مونده وایییی
اجوما. اروم باش دختر بچه چیزیش میشه تو برو حاضر شو ما همه چیو درست میکنیم نگران نباش ی لبخند زدم رفتم بالا از قبل ی لباس اماده کرده بودم درست رنگ مورد علاقه جیمین بود ابییی وای خیلی خوشگل بود ارایش کیوتی کردم موهامو حالت دار کردم گردنبندی ک جیمین بهم داده بودو انداختم کفشمم پوشیدم رفتم جلو اینه ی نگاه ب خودم کردم نشستم رو تخت تمام وسایلی ک برای سوپرایز جیمین گرفته بودمو چیندم توش رفتم پایین همچی حاضر بود اجوما و بقیه خدمتکارو بادیگاردا رفته بودن ی ساعت دیگه جیمین میاد نشستم منتظرش شدم
جیمین
این چند روز ذهنم خیلی درگیر بود نمیدونم ی حسی داشتم انگار ی اتفاقی میخواست بیوفته احساس میکردم این حس از طرف ات باشه میترسیدم بلایی سرش بیاد اوففف ذهنم درگیر بود ب کوک زنگ زدم ک با اعضا شب بریم بار یکم ذهنمو ازاد کنم بعد گوشیمو خاموش کردم تا کسی مزاحم نشه رفتیم بار تا نزدیک ساعتای دوازده بود داشتیم حرف میزدیم ک یادم افتاد ب ات هیچی نگفتم حتما خیلی نگران شده ب اعضا گفتم من میرم راه افتادم سمت عمارت
ات
منتظر موندم تا بیاد نیومد ساعت ده گذشت 11گذشت نیومد عجیب بود همیشه ساعت 6خونه بود نکنه اتفاقی افتاده وای خدانکنه نفس عمیقق چیزی نیست همچی خوبه شاید سرش شلوغه ی ساعتی گذشت خبری ازش نشد بغضم گرفته بود سعی کردم گریه نکنم داشتم میرفتم بالا ک صدای در اومد جیمین بود خوشحال برگشتم پایین وایسادم تا بیاد رفتم بغلش کردم
جیمین
رسیدم درو باز کردم تو حیاط هیچ کدوم از یادیگاردا نبود رفتم داخل عمارت ک همجا با گلو بادکنکو شمع تزیین شده بود ات هم با ی لباسی ک من خیلی دوسش داشتم وایساده بود اومد سمتم بغلم کرد ک گفتم
جیمین. اینا چیه نکنه مناسبتیه من یادم رفته
ات. امم نه هانی خیلی وقت بود دوتایی باهم نبودیم برا همینه جیمین سرمو بوسید اومد نشست داشتیم غذا میخوردیم من زیاد میل نداشتم جیمینو نگاه میکردم دیگه وقتش بود بفهمه رفتم ی جعبه اوردم گذاشتم جلوش
جیمین. این چیه
ات. ایی چقدر سوال میپرسی بازز کن خببب
ادامش پارت بعد گذاشتم چون حجمش زیاد بود اپ نمیشد امیدوارم دوست بدارید 😝😂💜
۴۱.۱k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.