P2

+( دلم نمیخواست بفهمه پادشاهی برای همین تاخ و شنلم رو پشت یه درخت قایم کردم آنقدر پسره حواسش پرت بودش که وقتی رفتم جلو یه متر پرید بالا )
- یااا .. حداقل سه چیزی بگو بفهم وجود داری ..
+ ترسیدی ..
- نه بابا باید برم شلوارم رو عوض کنم ..
+ ( خندم گرفت دیدم که داره گریه میکنه )
- لعنت … به هق .. این زندگی ..( دستم رو جلوی چشمام گرفتم و پشت رو کردم بهش )
+ چته بچه کوچولو ..؟
- یااا به من نگو بچه.. من ۲۵ سالمه ..
+ ( شونم رو بالا گرفتم ) بچه خون آشام ..
-اسمت چیه خون آشام پیر ؟
+ تهیونگ تو چی ؟
-جونگ کوک ( روی زمین نشستم وبه رود خونه نگاه کردم )
+ خیلی بده که بخوان برات جفت پیدا کنن درکت میکنم .
- تو هیچی نمیدونی ..
+ : ( کنارش نشستم ) منم همین مشکلو دارم ..
-: ( فین فین کردم ) تو اصلن کی هستی اها ؟
+ : ( نباید بهش بگم پادشاهی چون وقتی پیشم احساس خوبی دارم ) من یه خون آشام مثل توام ..
- : فکر کردم گرگینه ی( به تیکه )
+ : چقدر بامزه تو ( به تیکه )
-:( بهش چشم غره رفتم )
+ : چرا قلبم براش رفته موهاش خرمایی و توی صورت بی نقصش ریخته بود و نیش هاش مثل خرگوش ا بود ) تو کجا زندگی میکنی بچه ؟
- :قبرستون .
+ :چه مرگته تو؟
- :خب راستش رو گفتم ..
+ : ( قلبم براش سوخت )
- : خونم ۳ مرتیه قبرستونه.( سرم رو پایین گرفتم ) بخاطره این خوش قیافه میخوان با دختر تاجر جفتم کننتا وضعیتمون خوب بشه
+ :( تو سکوت نشسته بودیم که .. جونگ کوک بلند شد )
- : من باید برم درد دل باهات خوب بود.. بیا دوباره هم رو ببینم پیر مرد ( رفتم )
+ : ( رفتم پشت دخت و تاج و شنلم رو برداشتم اون ذهنم رو بد درگیر کرده بود )
علامت جین $ علامت نامی ؟
$ : چته تو.. چرا تو فکری ؟
+ نامی رو صدا کن سریع ..
$ : باشه ..


ادامه دارد