معشوقه مافیا
هیچی نمی گفت منتظر بود تا من حرفی بزنم پشت بهم کرده بود و رو به پنجره بیرون رو تماشا میکرد و سیگار میکشید
من ات هستم ۲۳ سالمه و با داداش و بابام زندگی میکنم اونا بعد فوت مادرم رفتن تو کار مافیا ولی نه خیلی قدرتمند از اونا قدرتمند تر هم بود که الان مجبورم به یکیش التماس کنم تا داداش و بابام رو آزاد کنه چون گروگان گرفتشون و اصلا هم نمیدونم برای چی
من جئون جونکوک هستم از بزرگ ترین باند مافیای کره سر دسته ی گانگستر های سئول چند وقتیه از یه دختره خوشم اومده انگار واقعا عاشقش شدم ولی غرورم نمیزاره اعتراف کنم ولی با گروگان گرفتن بابا و داداشش مجبورش میکنم تا معشوقه من بشه و باهام ازدواج کنه.......
من ات هستم ۲۳ سالمه و با داداش و بابام زندگی میکنم اونا بعد فوت مادرم رفتن تو کار مافیا ولی نه خیلی قدرتمند از اونا قدرتمند تر هم بود که الان مجبورم به یکیش التماس کنم تا داداش و بابام رو آزاد کنه چون گروگان گرفتشون و اصلا هم نمیدونم برای چی
من جئون جونکوک هستم از بزرگ ترین باند مافیای کره سر دسته ی گانگستر های سئول چند وقتیه از یه دختره خوشم اومده انگار واقعا عاشقش شدم ولی غرورم نمیزاره اعتراف کنم ولی با گروگان گرفتن بابا و داداشش مجبورش میکنم تا معشوقه من بشه و باهام ازدواج کنه.......
۱۷.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.