پارت۴
از وقتی فهمیدم اون پسر یونگیه خیلی تعجب کرده بودم آخه همیشه توی ذهنم وقتی اسم یونگی میومد یک بد بوی ظاهر میشد اما اون پسر خیلی کیوت بود و اصلا بد بنظر نمیومد!
پنج روز نرفتم پیشش که تصمیم گرفتم برم درباره پیشش
_عع توو
+س سلام
_خوبی؟
+هوم
_بهم دوچرخه سواری یاد میدی؟
+بلد نیستی؟عجیبه سنت زیاده که
_یاااا مگه تو بسکتبال بلدی؟
+عا ...نه
_اگر بهت بسکتبال یاد بدم بهم دوچرخه سواری یاد میدی؟
من رو دوچرخم خیلی حساس بودم و حتی داداشمم که خیلی دوستش داشتم اجازه نداشت بهش نگاه کنه چه برسه که سوارش بشه. بدون اینکه بخوام بهش جواب مثبت دادم.....
+یونگی من فردا میام الان باید برم ..
_یاااا تو که فقط نیم اومدی
+بای بای (درحال پریدن رو دوچرخه)
این تنها راه برای پیچوندن بود.
پنج روز نرفتم پیشش که تصمیم گرفتم برم درباره پیشش
_عع توو
+س سلام
_خوبی؟
+هوم
_بهم دوچرخه سواری یاد میدی؟
+بلد نیستی؟عجیبه سنت زیاده که
_یاااا مگه تو بسکتبال بلدی؟
+عا ...نه
_اگر بهت بسکتبال یاد بدم بهم دوچرخه سواری یاد میدی؟
من رو دوچرخم خیلی حساس بودم و حتی داداشمم که خیلی دوستش داشتم اجازه نداشت بهش نگاه کنه چه برسه که سوارش بشه. بدون اینکه بخوام بهش جواب مثبت دادم.....
+یونگی من فردا میام الان باید برم ..
_یاااا تو که فقط نیم اومدی
+بای بای (درحال پریدن رو دوچرخه)
این تنها راه برای پیچوندن بود.
۵.۰k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.