𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۱۶
زندایی=خدا از اون امیر نگذره دخترمو به چه روزی انداخت
خاله=زن داداش بیخود و بی جهت پسرمو نفرین نکن پسرت حسابی زد پسرمو نابود کرد
زندایی=نمیبینی که با این دختر بیچاره چیکار کرده؟میخواسخه به یک دختر ۱۶ ساله تعرض کنه دیگه چیکار باید میکرد ها بگو ببینم مادرش این دخترو به من سپرد اونوخ پسر تو میاد و اینجوری این دختر رو اذیت میکنه
خاله=بببین درس......
ا
ت=اههههه بسه دیگه خواهشا بالاسرم دعوا نکنین خواهشا
دایی=زن دختر بیچاره رو کلافه کردین جفتتون برین بیرون همتون برین بیرون زود
همه با کلی غر غر رفتن بیرون فقط ماهان نرفت
دایی=ماهان دارم فارسی حرف میزنم برو بیرون
ماهان=من هیجا نمیرم میمونم همینجا
دایی=گفتم برو بیرون(با کمی داد)
اونم با غرغر رفت و تنها شدیم
دایی=دخترم به من بگو چیکارت کرد اون خیرندیده
ا.ت=دایی بخدا نمیدونم چی شد من هیچی نفهمیدم از دستشویی در شدم همون موقع که مینا اومد گفت عابجی بیا بریم و اینا در شدم از دسشویی یهو منو چسبوند به دیوار و..........
اشک تو چشام جمع شد داشت حالم بد میشد که......
دایی=ششششش باشه باشه هیچی نگو بخواب راحت باش امروز میریم خونمون و راحت میشی از مدرست زنگ زدن گفتم بیمارستانی گفتن که امتحانا از هفته بعدی شروع میشه ینی شنبه دیگه الان دو شنبس
ا.ت=باشه دایی جون
دایی=پس من میرم خب استراحت کن
ا.ت=دایی میشه به ماهان بگی بیاد داخل؟دایی=باشه
دایی رفت و بعد دو دیقه ماهان با شتاب وارد شد که ترسیدم یه لحظه
ماهان=چیشده خوبی چرا صدام کردی
ا.ت=اروم باش خوبم فقط میخولستم کنارم باشی چیز زیادیه؟
ماهان=ن.نه میمونم اروم باش
نشست کنارم و دستمو گرفت
قطره اشکی از چشمم پایین رفت برا اینکه نفهمه رومو اونور کردم
ماهان=اگه تو بری من چیکار کنم ا.ت؟ها؟
بگو ببینم من هرروز با در و دیوار کل کل کنم؟با در و پنجره برم بشینم درد و دل کنم؟بگو دیگه فکر میکنی چرا من عاشقتم
ا.ت=خواهش میکنم لدفا الان اصلا وقتش نیست
ماهان=دختر جوون من طاقت دوری تو ندارم میفهمی ندارم بفهم اینو
ا.ت=من هنوز نرفتم چرا جوش میاری ها اروم باش لدفا اروم
ماهان=لنتی نمیتونم این فکر از ذهنم یک لحظه هم بیرون نمیره
ا.ت=برو بیرون
ماهان=نمیرم
ا.ت=گفتم بروووووو(داد میکشه)
اعصابم خیلی خورد شد به سرم فشار اومد چشمام سیاهی رفتن مثل اینکه شوک داشت بهم وارد میشد رنگم مث گچ شده بود
ماهان=ا.ا.ا.ت خوبی غلط کردم تورو خدا ا.ت ا.تتتتت پرستار پرستاااار
پرستارا ریختن تو اتاق و ماهان رو کنار زدن یکی از پرستارا نمیدونم چی تو سرمم زد که حالم بهتر شد اما چشمام رفت و خواب رفتم
...............
چشمامو باز کردم به دور و بر نگاه کردم اتاق خودم بود بلند شدم انقد خولبیده بکدم کمر درد گرفتم خواستم بلند بشم که لای پام داغ شد...........
خاله=زن داداش بیخود و بی جهت پسرمو نفرین نکن پسرت حسابی زد پسرمو نابود کرد
زندایی=نمیبینی که با این دختر بیچاره چیکار کرده؟میخواسخه به یک دختر ۱۶ ساله تعرض کنه دیگه چیکار باید میکرد ها بگو ببینم مادرش این دخترو به من سپرد اونوخ پسر تو میاد و اینجوری این دختر رو اذیت میکنه
خاله=بببین درس......
ا
ت=اههههه بسه دیگه خواهشا بالاسرم دعوا نکنین خواهشا
دایی=زن دختر بیچاره رو کلافه کردین جفتتون برین بیرون همتون برین بیرون زود
همه با کلی غر غر رفتن بیرون فقط ماهان نرفت
دایی=ماهان دارم فارسی حرف میزنم برو بیرون
ماهان=من هیجا نمیرم میمونم همینجا
دایی=گفتم برو بیرون(با کمی داد)
اونم با غرغر رفت و تنها شدیم
دایی=دخترم به من بگو چیکارت کرد اون خیرندیده
ا.ت=دایی بخدا نمیدونم چی شد من هیچی نفهمیدم از دستشویی در شدم همون موقع که مینا اومد گفت عابجی بیا بریم و اینا در شدم از دسشویی یهو منو چسبوند به دیوار و..........
اشک تو چشام جمع شد داشت حالم بد میشد که......
دایی=ششششش باشه باشه هیچی نگو بخواب راحت باش امروز میریم خونمون و راحت میشی از مدرست زنگ زدن گفتم بیمارستانی گفتن که امتحانا از هفته بعدی شروع میشه ینی شنبه دیگه الان دو شنبس
ا.ت=باشه دایی جون
دایی=پس من میرم خب استراحت کن
ا.ت=دایی میشه به ماهان بگی بیاد داخل؟دایی=باشه
دایی رفت و بعد دو دیقه ماهان با شتاب وارد شد که ترسیدم یه لحظه
ماهان=چیشده خوبی چرا صدام کردی
ا.ت=اروم باش خوبم فقط میخولستم کنارم باشی چیز زیادیه؟
ماهان=ن.نه میمونم اروم باش
نشست کنارم و دستمو گرفت
قطره اشکی از چشمم پایین رفت برا اینکه نفهمه رومو اونور کردم
ماهان=اگه تو بری من چیکار کنم ا.ت؟ها؟
بگو ببینم من هرروز با در و دیوار کل کل کنم؟با در و پنجره برم بشینم درد و دل کنم؟بگو دیگه فکر میکنی چرا من عاشقتم
ا.ت=خواهش میکنم لدفا الان اصلا وقتش نیست
ماهان=دختر جوون من طاقت دوری تو ندارم میفهمی ندارم بفهم اینو
ا.ت=من هنوز نرفتم چرا جوش میاری ها اروم باش لدفا اروم
ماهان=لنتی نمیتونم این فکر از ذهنم یک لحظه هم بیرون نمیره
ا.ت=برو بیرون
ماهان=نمیرم
ا.ت=گفتم بروووووو(داد میکشه)
اعصابم خیلی خورد شد به سرم فشار اومد چشمام سیاهی رفتن مثل اینکه شوک داشت بهم وارد میشد رنگم مث گچ شده بود
ماهان=ا.ا.ا.ت خوبی غلط کردم تورو خدا ا.ت ا.تتتتت پرستار پرستاااار
پرستارا ریختن تو اتاق و ماهان رو کنار زدن یکی از پرستارا نمیدونم چی تو سرمم زد که حالم بهتر شد اما چشمام رفت و خواب رفتم
...............
چشمامو باز کردم به دور و بر نگاه کردم اتاق خودم بود بلند شدم انقد خولبیده بکدم کمر درد گرفتم خواستم بلند بشم که لای پام داغ شد...........
۹.۴k
۰۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.