انتقالی پارت ۳۸(اخر)
یه هو لبش رو چسبود روی لبم ولی من فقط نگاش میکردم وحشیا میک میزد از خودم جداش کردم
-ا/ت من واقعا دوست دارم خیلی زیاد قول میدم هیچ وقت بهت خیانت نکنم
خیلی مست بود و مطمئنم دروغ نمیگه اونم توی مستی پس ایندفعه من بوسیدمش که در اخر نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم دستم رو گرفت و برد سمت اتاق بار(اسمات)
سوهو ویو
رفتم دنبال ا/ت که دیدم داره تهیونگ رو میبوسه خیلی ناراحت شدم ولی دیگه بینشون جدایی نمیندازم
فردا صب
ا/ت ویو
صب با دل درد شدیدی از خواب پاشتم و تهیونگ رو بغلم دیدم که خیلی ناز خوابیده بود داشتم همینطور نگاش میکردم
-به چی دوساعت نگا میکنی؟(با چشم بسته)
+چی؟هیچی تو مگه خواب نبودی؟
-نمیدونستی من قدرت دارم که با چشم بسته هم همه چیز رو میبینم
+مسخره
-ا/ت الان باهام اشتی ای؟
+اره ولی قول دادی ها
-چه قولی؟
+یعنی چی؟البته مست بودی یادت نیس ولی
-من همه چیز رو یادمه
+نکنه اینم قدرته دومته؟(خنده)
-اره(خنده)
سه سال بعد
ا/ت و تهیونگ به خوبی و خوشی باهم زندگی کردن و ا/ت الان صاحب یه دختر خوشگل به نام بورا هست
این فیک تموم شد منتظر بعدی باشید😌😏
-ا/ت من واقعا دوست دارم خیلی زیاد قول میدم هیچ وقت بهت خیانت نکنم
خیلی مست بود و مطمئنم دروغ نمیگه اونم توی مستی پس ایندفعه من بوسیدمش که در اخر نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم دستم رو گرفت و برد سمت اتاق بار(اسمات)
سوهو ویو
رفتم دنبال ا/ت که دیدم داره تهیونگ رو میبوسه خیلی ناراحت شدم ولی دیگه بینشون جدایی نمیندازم
فردا صب
ا/ت ویو
صب با دل درد شدیدی از خواب پاشتم و تهیونگ رو بغلم دیدم که خیلی ناز خوابیده بود داشتم همینطور نگاش میکردم
-به چی دوساعت نگا میکنی؟(با چشم بسته)
+چی؟هیچی تو مگه خواب نبودی؟
-نمیدونستی من قدرت دارم که با چشم بسته هم همه چیز رو میبینم
+مسخره
-ا/ت الان باهام اشتی ای؟
+اره ولی قول دادی ها
-چه قولی؟
+یعنی چی؟البته مست بودی یادت نیس ولی
-من همه چیز رو یادمه
+نکنه اینم قدرته دومته؟(خنده)
-اره(خنده)
سه سال بعد
ا/ت و تهیونگ به خوبی و خوشی باهم زندگی کردن و ا/ت الان صاحب یه دختر خوشگل به نام بورا هست
این فیک تموم شد منتظر بعدی باشید😌😏
۱۱.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.