p11
p11
تهیونگ ویو*
حس میکنم دارم عاشقش میشم ولی اگه بفهمه که من چیکارم ولم میکنه و میره اگه نره و کنارم بمونه جونش در خطر میوفته تازگیام که دشمنام زیاد شدن و اون مردک حرو.مزاده سانگ ته هم خیلی داره روی میکنه و خیلی از افرادمو کشته میترسم اگه بفهمه ایم سول رو دوست دارم بلایی سرش بیاره
همنیجوری تو فکر بودم که کوک بهم زنگ زد(کوک یکی از بادیگارداشه که باهم صمیمی ان)(علامت تهیونگ+ علامت کوک-)
-سلام رئیس
+چیزی شده بهت گفته بودم کار مهمی پیش اومد زنگ بزن
-خب حتما مهمه که بهت زنگ زدم
+بگو میشنوم
-نگفتم کری که
+میزنم لهت میکنما حوصله ندارم
-خب رئیس اون یارو سانگ نه
+خب
-به انبار حمله کردن و محموله هایی که میخاستیم به ایتالیا ببریم رو دزدین
+چی یعنی چی مگه اونجا بی صاحابه که هر وقت خاستن بیان اون همه آدم اونجا بودن چطور از پسشون بر نیومدید(با داد)
-رئیس ما بدون اینکه بفهمن به ماشینشون ردیاب وصل کردیم و میدونیم که الان سانگ ته کجاست
+دارم میام شرکت نزدیکم رسیدم اونجا باش بعدش بریم پیش اون عوضی
-چشم فعلا خدافز
+خدافز
رسیدم پیاده شدم و رقتم داخل شرکت و به منشیم گفتم که به جیمین بگه بیاد دفترم(جیمین کلا کارش اینه که کار و مشخصات و سابقه ی طرف رو در بیاره) اعصابم خورد بود نزدیک سه میلیار وون محموله داشتیم هوفففف
در زدن*..
تهیونگ ویو*
حس میکنم دارم عاشقش میشم ولی اگه بفهمه که من چیکارم ولم میکنه و میره اگه نره و کنارم بمونه جونش در خطر میوفته تازگیام که دشمنام زیاد شدن و اون مردک حرو.مزاده سانگ ته هم خیلی داره روی میکنه و خیلی از افرادمو کشته میترسم اگه بفهمه ایم سول رو دوست دارم بلایی سرش بیاره
همنیجوری تو فکر بودم که کوک بهم زنگ زد(کوک یکی از بادیگارداشه که باهم صمیمی ان)(علامت تهیونگ+ علامت کوک-)
-سلام رئیس
+چیزی شده بهت گفته بودم کار مهمی پیش اومد زنگ بزن
-خب حتما مهمه که بهت زنگ زدم
+بگو میشنوم
-نگفتم کری که
+میزنم لهت میکنما حوصله ندارم
-خب رئیس اون یارو سانگ نه
+خب
-به انبار حمله کردن و محموله هایی که میخاستیم به ایتالیا ببریم رو دزدین
+چی یعنی چی مگه اونجا بی صاحابه که هر وقت خاستن بیان اون همه آدم اونجا بودن چطور از پسشون بر نیومدید(با داد)
-رئیس ما بدون اینکه بفهمن به ماشینشون ردیاب وصل کردیم و میدونیم که الان سانگ ته کجاست
+دارم میام شرکت نزدیکم رسیدم اونجا باش بعدش بریم پیش اون عوضی
-چشم فعلا خدافز
+خدافز
رسیدم پیاده شدم و رقتم داخل شرکت و به منشیم گفتم که به جیمین بگه بیاد دفترم(جیمین کلا کارش اینه که کار و مشخصات و سابقه ی طرف رو در بیاره) اعصابم خورد بود نزدیک سه میلیار وون محموله داشتیم هوفففف
در زدن*..
۵.۰k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.