ویورس نامجون
ویورس نامجون
سلام دوستای عزیزم بالاخره اون روز رسید... احساس میکنم خیلی چیز ها توو ذهنم هست که بگم ولی الان که دارم مینویسم نمیتونم اونارو به زبون بیارم. من خیلی خوشحال بودم که تونستم در 10 سال گذشته به عنوان عضو بی تی اس زندگی کنم. من همیشه این رو گفتم اما پایان یک شروع دیگر هست! شک ندارم که با گذشتن از اون اتفاق خوبی در انتظار ما خواهد بود. سوکجین و هوسوک که اول باید این بار رو تحمل میکردند باید خیلی سخت تر از ما که دنبالش بودیم سپری میکردن. من شجاعت بینظیری به دست میارم که میبینم اون ها این کار رو شجاعانه و خوب انجام میدن هرچند دیر شده... من معتقدم که این 18 ماه که ممکن هست طولانی یا کوتاه باشه برای همه ما زمان الهامات و یادگیری ناآشنا و جدید خواهد بود. میتونه ترسناک و ترسناک تر باشد اما آیا چیزی آرامش بخشتر از دونستن این موضوع وجود داره که در اون زمان های مبهم چیزی برای انتظار و چشم انتظاری دارید؟! شغل من ممکن هست کار باشه اما احتمالاً عشق شماست. این که کسی باشه تا بتونیم اون را به یاد بیاریم و و منتظرش بمونیم.
آیا چیزی آرامشبخشتر از این هست که بدونید چیزی برای انتظار و انتظار دارید؟! شغل من ممکن هست کار باشد، اما احتمالاً عشق شماست. کسی باشه که بتونیم اون رو به خاطر بسپاریم و منتظرش باشیم. ممکن هست گاهی اوقات تنها و تنها باشد اما فکر میکنم این پیشنهاد قبلاً با این عشق پر شده. امیدوارم بتوانم برای شما همچین آدمی باشم، زمان/عشق و صمیمیت ما بیش از کلمات بی شماری که در گوش ما میمونه از آینده ما خبر میده. همیشه دوست داشتم کسی باشم که کنارت باشه حتی اگه تو کنارم نباشی. امیدوارم تو جای خودمون سخت زندگی کنیم و وقتی برگردیم غیررسمی تر بشیم با قلب و ذهن به همراه یک لبخند بزرگ برای مدتی خداحافظ..!! وقتی برگشتم سلام و احوال پرسی میکنم تا هر وقت و هر کجا خودمان باشیم. در آینده میبینمت. خیلی دوستت دارم.... به امید رسیدن حتی اندک
-نامجون
هعیییییی نامجوناااا😭
سلام دوستای عزیزم بالاخره اون روز رسید... احساس میکنم خیلی چیز ها توو ذهنم هست که بگم ولی الان که دارم مینویسم نمیتونم اونارو به زبون بیارم. من خیلی خوشحال بودم که تونستم در 10 سال گذشته به عنوان عضو بی تی اس زندگی کنم. من همیشه این رو گفتم اما پایان یک شروع دیگر هست! شک ندارم که با گذشتن از اون اتفاق خوبی در انتظار ما خواهد بود. سوکجین و هوسوک که اول باید این بار رو تحمل میکردند باید خیلی سخت تر از ما که دنبالش بودیم سپری میکردن. من شجاعت بینظیری به دست میارم که میبینم اون ها این کار رو شجاعانه و خوب انجام میدن هرچند دیر شده... من معتقدم که این 18 ماه که ممکن هست طولانی یا کوتاه باشه برای همه ما زمان الهامات و یادگیری ناآشنا و جدید خواهد بود. میتونه ترسناک و ترسناک تر باشد اما آیا چیزی آرامش بخشتر از دونستن این موضوع وجود داره که در اون زمان های مبهم چیزی برای انتظار و چشم انتظاری دارید؟! شغل من ممکن هست کار باشه اما احتمالاً عشق شماست. این که کسی باشه تا بتونیم اون را به یاد بیاریم و و منتظرش بمونیم.
آیا چیزی آرامشبخشتر از این هست که بدونید چیزی برای انتظار و انتظار دارید؟! شغل من ممکن هست کار باشد، اما احتمالاً عشق شماست. کسی باشه که بتونیم اون رو به خاطر بسپاریم و منتظرش باشیم. ممکن هست گاهی اوقات تنها و تنها باشد اما فکر میکنم این پیشنهاد قبلاً با این عشق پر شده. امیدوارم بتوانم برای شما همچین آدمی باشم، زمان/عشق و صمیمیت ما بیش از کلمات بی شماری که در گوش ما میمونه از آینده ما خبر میده. همیشه دوست داشتم کسی باشم که کنارت باشه حتی اگه تو کنارم نباشی. امیدوارم تو جای خودمون سخت زندگی کنیم و وقتی برگردیم غیررسمی تر بشیم با قلب و ذهن به همراه یک لبخند بزرگ برای مدتی خداحافظ..!! وقتی برگشتم سلام و احوال پرسی میکنم تا هر وقت و هر کجا خودمان باشیم. در آینده میبینمت. خیلی دوستت دارم.... به امید رسیدن حتی اندک
-نامجون
هعیییییی نامجوناااا😭
۱.۶k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.