pretty savage part 11
* فلش بک یه هفته بعد *
* جنی ویو *
یه هفته از وقتی که خانواده ام و پیدا کردم میگذره... تو این زمان ما خیلی با هم صمیمی شدیم و کنارهم بهمون خوش گذشت ، آقای کیم یعنی پدرم من و تهیونگ رو مدیر دو بخش کرد، اینطوری من دیگه وقت نمیکنم به شغل خفن قبلیم برسم😩☠ البته هنوز هم کما بیش شرطبندی و هک میکنم 😁😈
دینگ دینگ دینگ ( زنگ گوشی جنی)
جنی : بله ؟
$ : خانم جنی کیم ؟
جنی : بله خودم هستم
$: یکی از دستگاه های اسلحه در بخش شما دچار مشکل شد لطفا به بخش ماشین آلات بیاین ...
جنی : باشه
جنی : کسی اینجا هست؟ سلاااام ؟؟
خودش گفت بیام این بخش پس چرا کسی اینجا نیست ...
( یهو یه نفر یه پارچه بیهوش کننده گذاشت رو صورت جنی ، جنی خوب میدونست اون چیه پس سعی کرد نفس نکشه و اون پارچه رو برداره ولی موفق نشد و بیهوش شد ...)
$ : قربان ماموریت انجام شد ، دختره پیش ماست
الکس : خوبه بیارش اینجا
* جنی ویو *
نتونستم پارچه رو از صورتم بر دارم و بیهوش شدم وقتی چشم هامو باز کردم تو یه اتاق تاریک که مثل زیر زمین بود بیدار شدم... بوی بد خون که اونجا بود حالم رو بهم میزد سعی کردم بلند شم و به نگاه به دور اطرافم کنم ( دست و پاش بسته بود )
درست حدس زدم اینجا اتاق شکنجه هست ... شلاق ، شوکر ، چاقو ، اَره که روش خون تازه بود نشون میداد قبل من یکی رو اینجا شکنجه کردن...
* ته ویو *
کارم تموم شد و رفتم دفتر جنی تا ببینم اگه کارش تموم شده برسونمش عمارت که دیدم تو دفتر کارش نبود ، از منشیش پرسیدم گفت رفته به بخش ماشین آلات رفتم اونجا اما بازم کسی نبود ...
ته : جنییییی .... کجایییی ؟؟
حتما قبل من رفته عمارت ... ولی تاحالا همینطوری نرفته بود 🤔 نمیدونم چرا ولی یه دلشوره خاصی دارم برای همین به پدر زنگ زدم
ته : سلام پدر ، جنی اومده عمارت ؟
آقای کیم: نه ... مگه شما دو تا با هم نمیاین؟
ته : آخه تو شرکت نیست ... نمیدونم کجا رفته تا حالا بی خبر نرفته بود...
آقای کیم : ی...یعنی میگی ممکنه اتفاقی براش افتاده باشه 😨😰
ته : نمیدونم ولی نگران نباش پیداش میکنم پدر ...
* جنی ویو *
یه هفته از وقتی که خانواده ام و پیدا کردم میگذره... تو این زمان ما خیلی با هم صمیمی شدیم و کنارهم بهمون خوش گذشت ، آقای کیم یعنی پدرم من و تهیونگ رو مدیر دو بخش کرد، اینطوری من دیگه وقت نمیکنم به شغل خفن قبلیم برسم😩☠ البته هنوز هم کما بیش شرطبندی و هک میکنم 😁😈
دینگ دینگ دینگ ( زنگ گوشی جنی)
جنی : بله ؟
$ : خانم جنی کیم ؟
جنی : بله خودم هستم
$: یکی از دستگاه های اسلحه در بخش شما دچار مشکل شد لطفا به بخش ماشین آلات بیاین ...
جنی : باشه
جنی : کسی اینجا هست؟ سلاااام ؟؟
خودش گفت بیام این بخش پس چرا کسی اینجا نیست ...
( یهو یه نفر یه پارچه بیهوش کننده گذاشت رو صورت جنی ، جنی خوب میدونست اون چیه پس سعی کرد نفس نکشه و اون پارچه رو برداره ولی موفق نشد و بیهوش شد ...)
$ : قربان ماموریت انجام شد ، دختره پیش ماست
الکس : خوبه بیارش اینجا
* جنی ویو *
نتونستم پارچه رو از صورتم بر دارم و بیهوش شدم وقتی چشم هامو باز کردم تو یه اتاق تاریک که مثل زیر زمین بود بیدار شدم... بوی بد خون که اونجا بود حالم رو بهم میزد سعی کردم بلند شم و به نگاه به دور اطرافم کنم ( دست و پاش بسته بود )
درست حدس زدم اینجا اتاق شکنجه هست ... شلاق ، شوکر ، چاقو ، اَره که روش خون تازه بود نشون میداد قبل من یکی رو اینجا شکنجه کردن...
* ته ویو *
کارم تموم شد و رفتم دفتر جنی تا ببینم اگه کارش تموم شده برسونمش عمارت که دیدم تو دفتر کارش نبود ، از منشیش پرسیدم گفت رفته به بخش ماشین آلات رفتم اونجا اما بازم کسی نبود ...
ته : جنییییی .... کجایییی ؟؟
حتما قبل من رفته عمارت ... ولی تاحالا همینطوری نرفته بود 🤔 نمیدونم چرا ولی یه دلشوره خاصی دارم برای همین به پدر زنگ زدم
ته : سلام پدر ، جنی اومده عمارت ؟
آقای کیم: نه ... مگه شما دو تا با هم نمیاین؟
ته : آخه تو شرکت نیست ... نمیدونم کجا رفته تا حالا بی خبر نرفته بود...
آقای کیم : ی...یعنی میگی ممکنه اتفاقی براش افتاده باشه 😨😰
ته : نمیدونم ولی نگران نباش پیداش میکنم پدر ...
۱۱.۷k
۱۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.