تصور کن تیهونگ مافیا
p2.
تیهونگ : میدونم بیداری
ا.ت همچنان خودش رو به خواب زده تیهونگ میاد و چونه ا.ت رو محکم میگیره و میگه : میدونی من کیم ؟
ا.ت : نه
تیهونگ: پس دیشب تو اون بن بست چی کار میکردی ؟
ا.ت: من همیشه از اون راه برمی گردم خونه ( با صدای لرزیده)
تیهونگ : بگو برای کی کار میکنی (با داد)
ا.ت : من نمی دونم درباره ی چی حرف می زنی
تیهونگ با ملایمت گفت : تا فردا شب وقت داری که بگی و گرنه باقی عمرت یا اینجایی یا مردی
و در محکم میبنده و میره
تیهونگ : میدونم بیداری
ا.ت همچنان خودش رو به خواب زده تیهونگ میاد و چونه ا.ت رو محکم میگیره و میگه : میدونی من کیم ؟
ا.ت : نه
تیهونگ: پس دیشب تو اون بن بست چی کار میکردی ؟
ا.ت: من همیشه از اون راه برمی گردم خونه ( با صدای لرزیده)
تیهونگ : بگو برای کی کار میکنی (با داد)
ا.ت : من نمی دونم درباره ی چی حرف می زنی
تیهونگ با ملایمت گفت : تا فردا شب وقت داری که بگی و گرنه باقی عمرت یا اینجایی یا مردی
و در محکم میبنده و میره
۲.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.