وقتی بهت بی توجهی میکنه ...لایک و فالو کنید آرمی ها
وقتی بهت بی توجهی میکنه...
*ساعت ۱۱ شب بود که صدای در اومد و تهیونگ از کمپانی برگشته بود
توهم با اشتیاق رفتی استقبالش..
ا/ت:سلام عشقم خوش اومدی ...خسته نباشی
*رفتی جلو بغلش کنی که پست زد و از خودش روندت
ا/ت: ته ته چیزی شده؟نفسم اتفاق بدی افتاده؟؟!
تهیونگ:نه هیچی نشده(سرد)
*مستقیم رفت تو اتاقتون و درو محکم کوبید
*یه ساعت گذشت و تهیونگ از اتاقتون اومد بیرون با یه شلوارک و بدون لباس و داشت با حوله موهاشو خشک میکرد
*رفت سمت آشپزخونه و در یخچالو باز کرد
ا/ت: تهیونگ.......تهیونگ با توام
*رفتی سمت یخچال
*داشت آب میخورد
ا/ت: چرا اینطوری میکنی؟؟چیزی شده؟
تهیونگ: نه(خیلی سرد)
*توام بیخیال شدی و رفتی سمت تلویزیون و روشنش کردی و نشستی رو کاناپه
*همونجا خوابت برد و فردا با سردرد بیدار شدی و....
با دیدن خودت خشکت زد
ا/ت:تو فکرش(چرا هیچی روم نکشیده ...همیشه یه پتو مینداخت روم یا میبردم تو اتاقو منو میذاشت رو تخت)
*ساعتو نگاه کردی ساعت ۶ صبح بود و تهیونگو دیدی که داره لباس میپوشه بره کمپانی
*رفتی سمتش و جلوش وایسادی با چشای پر از اشک و فک لرزون بهش زل زدی
تهیونگ:چیشده(خیلی خیلی سرد)
*زدی زیر گریه و نشستی رو زمین و به گریه کردن ادامه دادی
*که یهو بغلت کرد
تهیونگ:لطفا گریه نکن ..طاقت دیدن اشکاتو ندارم...
*از بغلش در اومدی و ...
ا/ت: اگه طاقت دیدن اشکامو نداری چرا اشکمو در میاری ..هااااا؟؟!!(با داد)
ا/ت: چرا اینقدر سرد شدی باهام ها عوضیییی((این هیت نیست دوستان))
چراا؟؟یکی بهتر از منو پیدا کردی ؟؟یه خشگل ترشوووو؟؟اگه ازم خسته شدی چرا نمیگی ؟؟خب بگووو عوضییی!(با داد)
تهیونگ:نه فقد تویی لعنتی ..فقد تو
من ...من معذرت میخوام
تهیونگ:میبخشیم؟مگه از تو بهترم پیدا میشه ...تو همه چیزمی ..مگه میتونم ولت کنم..اصلا گوه خوردم
لطفا دیگه گریه نکن...
ا/ت: پس چرا اذیتم میکنی؟
تهیونگ:میخواستم امتحانت کنم ...منو ببخش دارلینگم--
ا/ت: بش ..(با گریه)
تهیونگ: عاشقتم بیبی
ا/ت:من بیشتر
{پایان}
*ساعت ۱۱ شب بود که صدای در اومد و تهیونگ از کمپانی برگشته بود
توهم با اشتیاق رفتی استقبالش..
ا/ت:سلام عشقم خوش اومدی ...خسته نباشی
*رفتی جلو بغلش کنی که پست زد و از خودش روندت
ا/ت: ته ته چیزی شده؟نفسم اتفاق بدی افتاده؟؟!
تهیونگ:نه هیچی نشده(سرد)
*مستقیم رفت تو اتاقتون و درو محکم کوبید
*یه ساعت گذشت و تهیونگ از اتاقتون اومد بیرون با یه شلوارک و بدون لباس و داشت با حوله موهاشو خشک میکرد
*رفت سمت آشپزخونه و در یخچالو باز کرد
ا/ت: تهیونگ.......تهیونگ با توام
*رفتی سمت یخچال
*داشت آب میخورد
ا/ت: چرا اینطوری میکنی؟؟چیزی شده؟
تهیونگ: نه(خیلی سرد)
*توام بیخیال شدی و رفتی سمت تلویزیون و روشنش کردی و نشستی رو کاناپه
*همونجا خوابت برد و فردا با سردرد بیدار شدی و....
با دیدن خودت خشکت زد
ا/ت:تو فکرش(چرا هیچی روم نکشیده ...همیشه یه پتو مینداخت روم یا میبردم تو اتاقو منو میذاشت رو تخت)
*ساعتو نگاه کردی ساعت ۶ صبح بود و تهیونگو دیدی که داره لباس میپوشه بره کمپانی
*رفتی سمتش و جلوش وایسادی با چشای پر از اشک و فک لرزون بهش زل زدی
تهیونگ:چیشده(خیلی خیلی سرد)
*زدی زیر گریه و نشستی رو زمین و به گریه کردن ادامه دادی
*که یهو بغلت کرد
تهیونگ:لطفا گریه نکن ..طاقت دیدن اشکاتو ندارم...
*از بغلش در اومدی و ...
ا/ت: اگه طاقت دیدن اشکامو نداری چرا اشکمو در میاری ..هااااا؟؟!!(با داد)
ا/ت: چرا اینقدر سرد شدی باهام ها عوضیییی((این هیت نیست دوستان))
چراا؟؟یکی بهتر از منو پیدا کردی ؟؟یه خشگل ترشوووو؟؟اگه ازم خسته شدی چرا نمیگی ؟؟خب بگووو عوضییی!(با داد)
تهیونگ:نه فقد تویی لعنتی ..فقد تو
من ...من معذرت میخوام
تهیونگ:میبخشیم؟مگه از تو بهترم پیدا میشه ...تو همه چیزمی ..مگه میتونم ولت کنم..اصلا گوه خوردم
لطفا دیگه گریه نکن...
ا/ت: پس چرا اذیتم میکنی؟
تهیونگ:میخواستم امتحانت کنم ...منو ببخش دارلینگم--
ا/ت: بش ..(با گریه)
تهیونگ: عاشقتم بیبی
ا/ت:من بیشتر
{پایان}
۷.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.