دوستان من یه نکته ای بگم درمورد اینکه تو سن کم مستقل شدن
دوستان من یه نکته ای بگم درمورد اینکه تو سن کم مستقل شدن و بزرگ شدن و روی پای خودت وایسادن
ببینید مستقل شدن فقط پول دراوردن نی مستقل شدن یعنی اینکه بتونی از خودت دفاع کنی کارهای روزمرتو خودت انجام بدی و بتونی هر کاری برای خودت انجام بدی مثلا بتونی خودت تنها بری دکتر کاری که من نمیتونم انجام بدم .
من توی خیلی چیزا مستقلم ولی هنوز به بقیه نیاز دارم هنوز نیاز دارم که یکی کنارم باشه و کمکم کنه و درکم کنه ولی خب برای یه سری موضوع ها هستن که کسیو ندارم درموردش ازش کمک بگیرم حرف بزنم و... تو سن کم مستقل شدن خداوکیلی از درون خوردتون میکنه نابودتون میکنه و به حدی درد داره که میشینی براش گریه میکنی یه سری فکرا تو سرت میچرخه که تو سر کسی که ده سال از خودت بزرگتره نمیچرخه فکر اینده نابودت میکنه هر چقدرم که مثبت باشی هر چند با وجود همه اینا یه شیرینی هم داره که میبینی با بقیه فرق داری میبینی که ایندت از بقیه بهتره میبینی که تو عادی نیستی و همه چیز از عادی نبودن شروعمیشه از درد و غمش بگیر تا خنده و شادیش وقتی عادی نباشی ادمای عادی هم درکت نمیکنن از اینکه میگم عادی نیستم منظورم این نیست که از بقیه ادما بهترم نه همچین منظوری ندارم منظورم اینه که شبیهشون نیستم خوب یا بدشو نمیدونم عادی بودن و نبودنو خودتون انتخاب میکنید وقتی عادی بودن رو انتخاب میکنید یعنی انتخاب کردین که مثل ادمای دور و برتون زندگی کنید ولی وقتی عادی نبودنو انتخاب میکنید باید انتظار هر چالش و سختی داشته باشید خیلیا میان عادی نبودنو انتخاب میکننا ولی بعد اینکه با سختی و چالشاش مواجه میشن کنار میکشن و میگن نه همون عادی بهتره:) کلی بگم من خودم کامل مستقل نیستم و همین که تا نصف و نیمه هم مستقل شدم دردایی رو تحمل کردم حسایی رو تجربه کردم کسایی که سنشون دوبرابر منه نجربه کردن.مستقل شدن تو سن کن دردش از خندش بیشترع اولاش وقتی جلوتر میری فقط عادی میشه وگرنه قرار نی کمتر شه
ببینید مستقل شدن فقط پول دراوردن نی مستقل شدن یعنی اینکه بتونی از خودت دفاع کنی کارهای روزمرتو خودت انجام بدی و بتونی هر کاری برای خودت انجام بدی مثلا بتونی خودت تنها بری دکتر کاری که من نمیتونم انجام بدم .
من توی خیلی چیزا مستقلم ولی هنوز به بقیه نیاز دارم هنوز نیاز دارم که یکی کنارم باشه و کمکم کنه و درکم کنه ولی خب برای یه سری موضوع ها هستن که کسیو ندارم درموردش ازش کمک بگیرم حرف بزنم و... تو سن کم مستقل شدن خداوکیلی از درون خوردتون میکنه نابودتون میکنه و به حدی درد داره که میشینی براش گریه میکنی یه سری فکرا تو سرت میچرخه که تو سر کسی که ده سال از خودت بزرگتره نمیچرخه فکر اینده نابودت میکنه هر چقدرم که مثبت باشی هر چند با وجود همه اینا یه شیرینی هم داره که میبینی با بقیه فرق داری میبینی که ایندت از بقیه بهتره میبینی که تو عادی نیستی و همه چیز از عادی نبودن شروعمیشه از درد و غمش بگیر تا خنده و شادیش وقتی عادی نباشی ادمای عادی هم درکت نمیکنن از اینکه میگم عادی نیستم منظورم این نیست که از بقیه ادما بهترم نه همچین منظوری ندارم منظورم اینه که شبیهشون نیستم خوب یا بدشو نمیدونم عادی بودن و نبودنو خودتون انتخاب میکنید وقتی عادی بودن رو انتخاب میکنید یعنی انتخاب کردین که مثل ادمای دور و برتون زندگی کنید ولی وقتی عادی نبودنو انتخاب میکنید باید انتظار هر چالش و سختی داشته باشید خیلیا میان عادی نبودنو انتخاب میکننا ولی بعد اینکه با سختی و چالشاش مواجه میشن کنار میکشن و میگن نه همون عادی بهتره:) کلی بگم من خودم کامل مستقل نیستم و همین که تا نصف و نیمه هم مستقل شدم دردایی رو تحمل کردم حسایی رو تجربه کردم کسایی که سنشون دوبرابر منه نجربه کردن.مستقل شدن تو سن کن دردش از خندش بیشترع اولاش وقتی جلوتر میری فقط عادی میشه وگرنه قرار نی کمتر شه
۶.۰k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.