A.vasipour:
A.vasipour:
#پارت۲۷
از جام بلند شدم و برگشتم سمت ساشا و خواستم دوباره بهش التماس کنم که بادیدن بدن برهنه اش جیغی زدم و چشم هامو بستم.
قهقه ی ساشا کل فضای استخر رو پر کرد. مثل انسان های دیوانه قهقهه میزد.
وقتی دستاش بدنم رو لمس کرد با ترس چشم باز کردم و با گریه گفتم :التماست میکنم بزار برم .من این کاره نیستم.
-خودم بهت آموزش میدم غصه نخور.
-آخه چی از جونم میخوای؟
-یعنی تا الان نفهمیدی؟
اشکم رو که روی گونه ام بود رو پاک کرد و گفت :اگه یک قطره فقط یک قطره ی دیگه اشک بریزی چشم هاتو از کاسه در میارم .من به چشم تو نیازی ندارم
فهمیدی؟
اونقدر جدی گفت که با ترس سرم رو تکون دادم و اشک هام رو پاک کردم.
ساشا نیشخندی زد و گفت :خوبه حالا برو توی آب.
-من شنا بلد نیستم .
-نیازی نیست شنا کنی کارتو یک چیز دیگست....
#پارت۲۷
از جام بلند شدم و برگشتم سمت ساشا و خواستم دوباره بهش التماس کنم که بادیدن بدن برهنه اش جیغی زدم و چشم هامو بستم.
قهقه ی ساشا کل فضای استخر رو پر کرد. مثل انسان های دیوانه قهقهه میزد.
وقتی دستاش بدنم رو لمس کرد با ترس چشم باز کردم و با گریه گفتم :التماست میکنم بزار برم .من این کاره نیستم.
-خودم بهت آموزش میدم غصه نخور.
-آخه چی از جونم میخوای؟
-یعنی تا الان نفهمیدی؟
اشکم رو که روی گونه ام بود رو پاک کرد و گفت :اگه یک قطره فقط یک قطره ی دیگه اشک بریزی چشم هاتو از کاسه در میارم .من به چشم تو نیازی ندارم
فهمیدی؟
اونقدر جدی گفت که با ترس سرم رو تکون دادم و اشک هام رو پاک کردم.
ساشا نیشخندی زد و گفت :خوبه حالا برو توی آب.
-من شنا بلد نیستم .
-نیازی نیست شنا کنی کارتو یک چیز دیگست....
۵.۳k
۱۸ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.