𝓶𝔂 𝓬𝓻𝓪𝔃𝔂 𝓿𝓪𝓶𝓹𝓲𝓻𝓮 🥀 🧛♀️
توی اتاقم نشسته بودم داشتم با خیال راحت قهومو میخوردم
که در با شتاب باز شد
ات : ( سرفه )
ات : یااااااا کوفتم شددددددد
سوجین : معذرت میخوامممممم
سوجین : ولی یه مریض داریم حالش خیلی وخیمه
سوجین : زود باید عمل بشه و اونا گفتن به من که بگم تو بیای
ات : اوکی اومدم
با سوجین به سمت اتاق عمل رفتیم
کتم رو پوشیدم و دستکش هام رو دستم کردم و ماسکم هم زدم
و عمل رو شروع کردم
( ۵ ساعت بعد )
پنج ساعت طول کشید گلوله خیلی به قلبشون نزدیک بود
ولی خیلی واکنشتان بدنش عجیب بود هر کسی همچین زخمی داشته باشه
حالش از ایشون هم وخیم تره و ممکنه بمیره
ولی به طرز معجزه اسایی ایشون زندست
از اتاق عمل بیرون اومدم و به سمت ۶ تا پسر
که بنظر میرسید همراهای بیمار باشن رفتم
ات : شما باید همراه های بیمار باشید درسته ؟
نامجون : بله درسته هستیم حالشون چطوره ؟
یونگی : مرده یا زندست
تهیونگ : مردهههههههههه ( خدا نکنه )
هوپ : نگین من باید از این به بعد سیاه بپوشممممم
تهیونگ : ولی باید بپوشیییییی
ات : امممم میزارید حرف بزنم ؟
نامجون : اوه بله
ات : ایشون به طرز معجزه اسایی زنده هستن و حالشون خوبه
ات : یه ماه دیگه مرخص میشن
نامجون : جانممممممم یه ماه دیگهههههه ؟
تهیونگ : ولی ما خیلی کار داریمممممم
ات : فردا مریض بیهوش میاد میتونین ببینینش
ات : حالا هم برید خونتون که شیفت منم تموم شد
ات : فردا میبنمتون
قبول کنید بچه خوبیم براتون فیک میزارم اینم یه فیک جدیده
برای پارت بعدش
لایک : ۷ تا ( ازتون ناراضی ام بد جورررر )
کامنت : بهم انرژی بدید بزور دارم پست میزارم 🤌🏻🥲
دوستون دارم بای 🥀🧛♀️
که در با شتاب باز شد
ات : ( سرفه )
ات : یااااااا کوفتم شددددددد
سوجین : معذرت میخوامممممم
سوجین : ولی یه مریض داریم حالش خیلی وخیمه
سوجین : زود باید عمل بشه و اونا گفتن به من که بگم تو بیای
ات : اوکی اومدم
با سوجین به سمت اتاق عمل رفتیم
کتم رو پوشیدم و دستکش هام رو دستم کردم و ماسکم هم زدم
و عمل رو شروع کردم
( ۵ ساعت بعد )
پنج ساعت طول کشید گلوله خیلی به قلبشون نزدیک بود
ولی خیلی واکنشتان بدنش عجیب بود هر کسی همچین زخمی داشته باشه
حالش از ایشون هم وخیم تره و ممکنه بمیره
ولی به طرز معجزه اسایی ایشون زندست
از اتاق عمل بیرون اومدم و به سمت ۶ تا پسر
که بنظر میرسید همراهای بیمار باشن رفتم
ات : شما باید همراه های بیمار باشید درسته ؟
نامجون : بله درسته هستیم حالشون چطوره ؟
یونگی : مرده یا زندست
تهیونگ : مردهههههههههه ( خدا نکنه )
هوپ : نگین من باید از این به بعد سیاه بپوشممممم
تهیونگ : ولی باید بپوشیییییی
ات : امممم میزارید حرف بزنم ؟
نامجون : اوه بله
ات : ایشون به طرز معجزه اسایی زنده هستن و حالشون خوبه
ات : یه ماه دیگه مرخص میشن
نامجون : جانممممممم یه ماه دیگهههههه ؟
تهیونگ : ولی ما خیلی کار داریمممممم
ات : فردا مریض بیهوش میاد میتونین ببینینش
ات : حالا هم برید خونتون که شیفت منم تموم شد
ات : فردا میبنمتون
قبول کنید بچه خوبیم براتون فیک میزارم اینم یه فیک جدیده
برای پارت بعدش
لایک : ۷ تا ( ازتون ناراضی ام بد جورررر )
کامنت : بهم انرژی بدید بزور دارم پست میزارم 🤌🏻🥲
دوستون دارم بای 🥀🧛♀️
۹.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.