•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
#𝙋𝙖𝙧𝙩_36
#همخونه_اخموی_من
نگاهمون قفل هم شده بود عینک رو از روی چشمام درآوردم سرم رو پایین انداختم که گفت
_دلوین بهداد
ازجام بلند شدم و اروم گفتم
_حاضر استاد
تموم سرا سمتم چرخید و با تعجب نگاهم میکردن نمیدونم چرا اینجور نگاهم میکردن
حتما بخاطر تشابه فامیلی باشه ابرویی بالا انداختم
سرجام نشستم که دختر کناریم با ارنج به پهلوم زد اخی گفتم که گفت
_چیشدی اروم صدات همه شنیدن میگم نسبتی باهاش داری
+نه چه نسبتی
_اخه فامیلیتون یکیه
اومدم جواب بدم که صدای محکم استاد توی کلاس پیچید و گفت
_خانم بهداد
پووف کلافه ای کشیدم خدا بگم چیکارت نکنه دختر سرم بلند کردم و گفتم
+بله استاد
_مشکلی هست
#𝙋𝙖𝙧𝙩_36
#همخونه_اخموی_من
نگاهمون قفل هم شده بود عینک رو از روی چشمام درآوردم سرم رو پایین انداختم که گفت
_دلوین بهداد
ازجام بلند شدم و اروم گفتم
_حاضر استاد
تموم سرا سمتم چرخید و با تعجب نگاهم میکردن نمیدونم چرا اینجور نگاهم میکردن
حتما بخاطر تشابه فامیلی باشه ابرویی بالا انداختم
سرجام نشستم که دختر کناریم با ارنج به پهلوم زد اخی گفتم که گفت
_چیشدی اروم صدات همه شنیدن میگم نسبتی باهاش داری
+نه چه نسبتی
_اخه فامیلیتون یکیه
اومدم جواب بدم که صدای محکم استاد توی کلاس پیچید و گفت
_خانم بهداد
پووف کلافه ای کشیدم خدا بگم چیکارت نکنه دختر سرم بلند کردم و گفتم
+بله استاد
_مشکلی هست
۴۱۰
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.