زیر نور سایه ژانر : تخیلی، عاشقانه، هیجانی
پارت 3
(زیر نور سایه)
از طرفی ندیمه هر روز و هر شب خود را با ترس فوران کردن انرژی سایه و تاریکی پسرک پشت سر میگذراند
ندیمه در کلیسای جزیره به عنوان خدمتکار شروع به کار کرد
از آنجایی که ندیمه تصمیم به بزرگ کردن پسرک گرفته برایش اسم انتخاب کرد
*نوحس* به معنای سایه و تاریکی
ندیمه به سختی برای راحتی و آرامش پسرک میکوشید
زمان گذشت و کم کم نوحس شروع به قد کشیدن کرد ، شروع به راه رفتن کرد ، حرف زدن و بازی کردن
اما در چهار چوب کلیسا ندیمه هیچوقت اجازه خروج او را از کلیسا نمی داد
15 سال بعد*
پسرک بزرگ و بزرگتر شد و به سن 15 سالگی رسید ، نوحس در همان سن کم زیبایی مجذوب کننده و بی همتا داشت و هر روز برای عبادت و درس خواندن به سالن کلیسا میرفت تا از کشیش روحانی درس یاد بگیرد
پرش مکانی*
قصر یخی شمالی
زمان زایمان سومین فرزند ملکه شمالی است و همه پذشکان دربار و ندیمه ها در اقامتگاه ملکه حاضر شده اند
تمام روحانی ها دست به دعا برداشته اند روحانی مادر وارد اتاق ملکه شد پس از چند ساعت صدای گریه نوزاد در اقامتگاه پیچید
صدای سومین دختر ملکه سرزمین شمالی مادر روحانی تا نوزاد را به آغوش کشید گرمای شومی احساس کرد
گرمای نوزاد تمام تن سرد مادر روحانی را گرم کرد و با صدای گریه هایش دمای هوا گرم تر میشد
مادر روحانی چندین کلمه درون گوش ملکه زمزمه کرد و اشک از چشمان ملکه جاری شد
مادر روحانی از اتاق خارج شد
ملکه مدام این چند کلمه درون گوشش میپیچد و اشک میریخت
او باید بميرد وگرنه سرزمین شمالی را به آتش می کشد
ملکه از ندیمه هایش خواست تا بگویند بچه مرده به دنیا آمده و به آنها دستور داد که دخترش را در زیر زمین یخی مخفی قصر ناشناس بزرگ کنند و با قلبی شکسته دستی روی سر دخترش کشید
بعد از چن ثانیه دستش را برداشت
اشک دوباره از چشمانش جاری شدند و سر بر زیر بالشت برد
(زیر نور سایه)
از طرفی ندیمه هر روز و هر شب خود را با ترس فوران کردن انرژی سایه و تاریکی پسرک پشت سر میگذراند
ندیمه در کلیسای جزیره به عنوان خدمتکار شروع به کار کرد
از آنجایی که ندیمه تصمیم به بزرگ کردن پسرک گرفته برایش اسم انتخاب کرد
*نوحس* به معنای سایه و تاریکی
ندیمه به سختی برای راحتی و آرامش پسرک میکوشید
زمان گذشت و کم کم نوحس شروع به قد کشیدن کرد ، شروع به راه رفتن کرد ، حرف زدن و بازی کردن
اما در چهار چوب کلیسا ندیمه هیچوقت اجازه خروج او را از کلیسا نمی داد
15 سال بعد*
پسرک بزرگ و بزرگتر شد و به سن 15 سالگی رسید ، نوحس در همان سن کم زیبایی مجذوب کننده و بی همتا داشت و هر روز برای عبادت و درس خواندن به سالن کلیسا میرفت تا از کشیش روحانی درس یاد بگیرد
پرش مکانی*
قصر یخی شمالی
زمان زایمان سومین فرزند ملکه شمالی است و همه پذشکان دربار و ندیمه ها در اقامتگاه ملکه حاضر شده اند
تمام روحانی ها دست به دعا برداشته اند روحانی مادر وارد اتاق ملکه شد پس از چند ساعت صدای گریه نوزاد در اقامتگاه پیچید
صدای سومین دختر ملکه سرزمین شمالی مادر روحانی تا نوزاد را به آغوش کشید گرمای شومی احساس کرد
گرمای نوزاد تمام تن سرد مادر روحانی را گرم کرد و با صدای گریه هایش دمای هوا گرم تر میشد
مادر روحانی چندین کلمه درون گوش ملکه زمزمه کرد و اشک از چشمان ملکه جاری شد
مادر روحانی از اتاق خارج شد
ملکه مدام این چند کلمه درون گوشش میپیچد و اشک میریخت
او باید بميرد وگرنه سرزمین شمالی را به آتش می کشد
ملکه از ندیمه هایش خواست تا بگویند بچه مرده به دنیا آمده و به آنها دستور داد که دخترش را در زیر زمین یخی مخفی قصر ناشناس بزرگ کنند و با قلبی شکسته دستی روی سر دخترش کشید
بعد از چن ثانیه دستش را برداشت
اشک دوباره از چشمانش جاری شدند و سر بر زیر بالشت برد
۲.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.