پارت 19
ماجرا به 8 سال پیش برمیگرده اون موقع هنوز با پدر و مادرم بودم یادمه یه پسری اومد خواستگار برام اما من اون رو رد کردم دو سال بعدش فهمیدم اون جانگ وو بوده و بعدش اون جلو چشمام پدر ومادرم رو کشت بعدش هم سعی کرد بهم تجاوز کنه ولی من ازش فرار کردم و اومدم پیش پلیس کسی بهم کمک نکرد جز پدر تو پدرت بهم کمک کرد و مثل یه پدر باهام رفتار کرد من رو بزرگ کرد و بهم همه چیز هایی که یاد گرفته بود رو یاد داد بخاطر همین همیشه به پدر تو مدیونم اون روز که ازم خواست ازت مواظبت کنم منم تصمیم گرفتم بهت کمک کنم تا لطف پدرت رو جبران کنم اما الان دوباره به پدرت بدهکارم چون اون تو رو بهم داد من با ورود تو به زندگیم معنی عشق رو فهمیدم و اولين بار احساس کردم از صمیم قلبم عاشق یکی شدم
جین شنیدن این جمله ها از معشوقه اش خیلی براش دلپذیر بود یکم به هانی نزدیکتر شد و لباش رو بوسید فک کنم منم باید از پدرم تشکر کنم چون من رو با تو آشنا کرد قبلا اصلا نمیتونستم پیش دخترا بایستم ولی
انگار وجودم و روحم تو رو میخواد هانی من واقعا عاشقتم و همیشه خواهم موند 🥰🥰🥰🥰🥰
من من منم عاشقتم کیم سوکجین
کم کم فاصله بین مون رو با بوسه ای پر از عشق پر شد آروم لبام رو بوسید توی دلم پروانه ها پر پر میزدن
ازم جداشد و تو چشمام نگاه کرد یه دستش رو گذاشت روی گونم و گفت چطور..
میتونی اينقدر خوشگل باشی
هانی اوم نمیدونم آقای ورلد واید هندسام
جین خوبه یکی مثل خودم پيدا کردم بغلم کرد
صبح ساعت 6
هانی ویو
از خواب بیدار شدم ساعت 6 صبح بود خواستم بلند شم که دستای کسی دورم حلقه شد نگاه کردم جین بود هنوز خواب بود برگشتم و بهش نگاه کردم دستم رو نوازش بار روی گونش کشیدم
جین جینا سوکجینا نمیخوای بیدار شی هوم
هانی لطفاً بزار بخوابم من خوابم میاد باشه تو بخواب تا من حاضر شم
باشه
رفتم دوش گرفتم لباس های ورزشیم رو پوشیدم یه شلوار چسبان و یه تاپ بلند اول رفتم آشپزخونه و دوتا نودل فوری درست کردم مال خودم رو خوردم بعد رفتم جین رو بیدار کنم چند بار صداش زدم ولی بیدار نشد شیطنتم گل کرد یهو داد زدم جیییییین هیولا
آشفته از خواب بلند شد و اطراف رو نگاه کرد گفت کو کجاست اون هیولا زدی زیر خنده جین که اوضاع رو فهمید دستت رو. گرفت و انداختت تخت و روت خیمه زد اینبار اون پوزخندی زد و گفت خوب خوب دختر بد حالا که من رو اذیت کردی باید تنبیه بشی
هانی چ چه تنبیهی
جین نمیدونم بلکه باید اینجوری قلقلکت بدم
آنقدر خندیدی که نزدیک بود از حال بری جین دیگه قلقلکت نداد بهش نگاه کردی که گفت هانی تو چال گونه داری
جین شنیدن این جمله ها از معشوقه اش خیلی براش دلپذیر بود یکم به هانی نزدیکتر شد و لباش رو بوسید فک کنم منم باید از پدرم تشکر کنم چون من رو با تو آشنا کرد قبلا اصلا نمیتونستم پیش دخترا بایستم ولی
انگار وجودم و روحم تو رو میخواد هانی من واقعا عاشقتم و همیشه خواهم موند 🥰🥰🥰🥰🥰
من من منم عاشقتم کیم سوکجین
کم کم فاصله بین مون رو با بوسه ای پر از عشق پر شد آروم لبام رو بوسید توی دلم پروانه ها پر پر میزدن
ازم جداشد و تو چشمام نگاه کرد یه دستش رو گذاشت روی گونم و گفت چطور..
میتونی اينقدر خوشگل باشی
هانی اوم نمیدونم آقای ورلد واید هندسام
جین خوبه یکی مثل خودم پيدا کردم بغلم کرد
صبح ساعت 6
هانی ویو
از خواب بیدار شدم ساعت 6 صبح بود خواستم بلند شم که دستای کسی دورم حلقه شد نگاه کردم جین بود هنوز خواب بود برگشتم و بهش نگاه کردم دستم رو نوازش بار روی گونش کشیدم
جین جینا سوکجینا نمیخوای بیدار شی هوم
هانی لطفاً بزار بخوابم من خوابم میاد باشه تو بخواب تا من حاضر شم
باشه
رفتم دوش گرفتم لباس های ورزشیم رو پوشیدم یه شلوار چسبان و یه تاپ بلند اول رفتم آشپزخونه و دوتا نودل فوری درست کردم مال خودم رو خوردم بعد رفتم جین رو بیدار کنم چند بار صداش زدم ولی بیدار نشد شیطنتم گل کرد یهو داد زدم جیییییین هیولا
آشفته از خواب بلند شد و اطراف رو نگاه کرد گفت کو کجاست اون هیولا زدی زیر خنده جین که اوضاع رو فهمید دستت رو. گرفت و انداختت تخت و روت خیمه زد اینبار اون پوزخندی زد و گفت خوب خوب دختر بد حالا که من رو اذیت کردی باید تنبیه بشی
هانی چ چه تنبیهی
جین نمیدونم بلکه باید اینجوری قلقلکت بدم
آنقدر خندیدی که نزدیک بود از حال بری جین دیگه قلقلکت نداد بهش نگاه کردی که گفت هانی تو چال گونه داری
۳۵.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.