مروارید عشق پارت ۴۱
همراه جونگ کوک بودن خیلی خوب بود همه جا باهاش میرفتم امروز یه چیز سنگین بلند کرد شونه درد گرفته بودم رفته بودیم خونه من و جونگ کوک رو مبل نشسته بودیم که درد کرفت دستمو رو شونم گذاشتم درد میکرد پس تکونش داد من:آخخخ کوک:بیب خوبی من:یکم شونم درد میکنه کوک:حتما بخاطر چیزه سنگینیه که بلند کردی من:آره بخاطر اونه کوک:عزیز وایسا الان رفت یه پماد آورد نشست کنارم یه وری نشست پمادو گالید رو شونم اون تیکه از شونم پایین بود یعنی بیرون پمادو مالید کوک:این پماد و زدم زود حالت خوب میشه بعدشمدستتو تکون نده من:باشه پمادی که زد خشک شد و درد شونمافتاد کوک:عزیزمبخاطر اینکه شومت درد نگیره دست به چیزی نزن تا خوب شه کامل من:باشه کوک:آفرین
۲۴.۵k
۰۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.