فیک کور پارت۱۴(چون پاک شده بود دوباره گذاستم.)
کوکی:چیشد؟جی هوپ...جی هوپ...جواب بده...جی هوپ!
کوکی از چشماش اشک میاد و سریعتر حرکت میکنه تا به مقصد برسه،کوکی میرسه و داخل حیاطه ویلا میشه.
کوکی:ای سانگ بیشرف کجایی؟
کوکی وارد ویلا میشه و اونجا سانگ رو ما-ری رو میبینه و قایم میشه.
سانگ:بفرمایید اینم شیشه ها.
ما-ری:خوبه...شیش کیلو شیشه کم نیست.
کوکی وقتی این حرفو میشنوه عصبانی میشه و از جای که قایم شده میاد بیرون.
کوکی:نه کم نیست...زیادم هست.
ما-ری:این دیگه کیه؟
سانگ:تو...تو اینجا چیکار میکنی؟
ما-ری:تو اینو میشناسی؟
سانگ:اره فرار کن.
سانگ و ما-ری فرار میکنن و کوکی به دنبال سانگ میرود تا اونو بکشد،چون به یاد جی هوپ می افتد.سانگ قایم میشه.
کوکی:قایم نشو،این چاقو رو میبینی تا تو قلب تو نره از اینجا نمیرم.
سانگ:برای چی دنبال منی؟
کوکی:چون شیشه هارو میدادی به این ما-ری و به قیمت پایین میفروشید تا مشتریای ما بپره و جی هوپو دستور کشتنشو میدی!
سانگ:جی هوپو من دستور کشتنشو ندادم.
کوکی سانگو پیدا میکند.
کوکی:اره ندادی!(سانگ جیغ میزنه و کوکی چاقورو تو قلبش فرو میکنه.)
کوکی:تو تموم شدی حالا نوبت این ما-ری هستش تا راهیش کنم.
ما-ری میره و سوار ماشینش میشه تا بره که کوکی با چشمای پر از اشک جلوی ماشینش ظاهر میشه.
کوکی:تو...توی عوضی!
ما-ری تا میاد گاز بده کوکی میشینه تو ماشین و ما-ری رو بدون وقفه میکوشه.یعنی رگ گردنشو میزنه و خونهای ما-ری روی شیشه میپاشه و کوکی از اینه ی کوچیک خودشو میبینه و به جنازه ی ما-ری میگه.
کوکی:توهم برو به جهنم.
کوکی پیاده میشه تا شیشه هارو از صندوق عقب بر میداره.
کوکی سوار موتور میشه و به سمت اپارتمان میره که میبینه جی هوپ نیست اما دیوار ها پر از خونه با گریه از اونجا میره و سوار موتور میشه و میره مخفیگاه.
داخل مخفیگاه.
ار ام:کوکی چته؟چرا داری گریه میکنی؟جی هوپ کجاست مگه قرار نبود بری دنبالش که باهم برگرید؟کوکی با توام!
جیمین:کوکی خوبی؟
کوکی:نه...نه جی هوپ!
وی:جی هوپ چی؟
کوکی:جی هوپ مرد!
شوگا:چی؟
جین:امکان نداره...جی هوپ...جی هوپ مرد؟
کوکی:اره...اره.(با گریه.)
ار ام:اروم باشید...ایرادی نداره همه یه زمانی میمیریم چه زودتر چه دیرتر ولی این مهمه که چه جوری میمیریم که جی هوپ کمک به دوستاشو انتخاب کرد و مردنشو اینطوری انتخاب کرد.
جیمین:اون...اون دوستم بود.
وی:اون دوست هممون بود.
ار ام:مواد ها کجاس؟
کوکی:روی موتوره الان میارم.
کوکی میره تا موادارو بیاره که میبینه نیست.
کوکی:نیست؟!
کوکی میره داخل.
کوکی:موادا!
جیمین:موادا چی؟
کوکی:موادا نیست!
ار ام:یعنی چی که نیست مگه باخودت نیاوردیشون؟
کوکی:چرا اما...اما نبود.
وی:یعنی چی که نبود؟
کوکی:یعنی الان روی موتور نبود یکی...یکی برشون داشته!
بقیه اش توی پست بعدی.
کوکی از چشماش اشک میاد و سریعتر حرکت میکنه تا به مقصد برسه،کوکی میرسه و داخل حیاطه ویلا میشه.
کوکی:ای سانگ بیشرف کجایی؟
کوکی وارد ویلا میشه و اونجا سانگ رو ما-ری رو میبینه و قایم میشه.
سانگ:بفرمایید اینم شیشه ها.
ما-ری:خوبه...شیش کیلو شیشه کم نیست.
کوکی وقتی این حرفو میشنوه عصبانی میشه و از جای که قایم شده میاد بیرون.
کوکی:نه کم نیست...زیادم هست.
ما-ری:این دیگه کیه؟
سانگ:تو...تو اینجا چیکار میکنی؟
ما-ری:تو اینو میشناسی؟
سانگ:اره فرار کن.
سانگ و ما-ری فرار میکنن و کوکی به دنبال سانگ میرود تا اونو بکشد،چون به یاد جی هوپ می افتد.سانگ قایم میشه.
کوکی:قایم نشو،این چاقو رو میبینی تا تو قلب تو نره از اینجا نمیرم.
سانگ:برای چی دنبال منی؟
کوکی:چون شیشه هارو میدادی به این ما-ری و به قیمت پایین میفروشید تا مشتریای ما بپره و جی هوپو دستور کشتنشو میدی!
سانگ:جی هوپو من دستور کشتنشو ندادم.
کوکی سانگو پیدا میکند.
کوکی:اره ندادی!(سانگ جیغ میزنه و کوکی چاقورو تو قلبش فرو میکنه.)
کوکی:تو تموم شدی حالا نوبت این ما-ری هستش تا راهیش کنم.
ما-ری میره و سوار ماشینش میشه تا بره که کوکی با چشمای پر از اشک جلوی ماشینش ظاهر میشه.
کوکی:تو...توی عوضی!
ما-ری تا میاد گاز بده کوکی میشینه تو ماشین و ما-ری رو بدون وقفه میکوشه.یعنی رگ گردنشو میزنه و خونهای ما-ری روی شیشه میپاشه و کوکی از اینه ی کوچیک خودشو میبینه و به جنازه ی ما-ری میگه.
کوکی:توهم برو به جهنم.
کوکی پیاده میشه تا شیشه هارو از صندوق عقب بر میداره.
کوکی سوار موتور میشه و به سمت اپارتمان میره که میبینه جی هوپ نیست اما دیوار ها پر از خونه با گریه از اونجا میره و سوار موتور میشه و میره مخفیگاه.
داخل مخفیگاه.
ار ام:کوکی چته؟چرا داری گریه میکنی؟جی هوپ کجاست مگه قرار نبود بری دنبالش که باهم برگرید؟کوکی با توام!
جیمین:کوکی خوبی؟
کوکی:نه...نه جی هوپ!
وی:جی هوپ چی؟
کوکی:جی هوپ مرد!
شوگا:چی؟
جین:امکان نداره...جی هوپ...جی هوپ مرد؟
کوکی:اره...اره.(با گریه.)
ار ام:اروم باشید...ایرادی نداره همه یه زمانی میمیریم چه زودتر چه دیرتر ولی این مهمه که چه جوری میمیریم که جی هوپ کمک به دوستاشو انتخاب کرد و مردنشو اینطوری انتخاب کرد.
جیمین:اون...اون دوستم بود.
وی:اون دوست هممون بود.
ار ام:مواد ها کجاس؟
کوکی:روی موتوره الان میارم.
کوکی میره تا موادارو بیاره که میبینه نیست.
کوکی:نیست؟!
کوکی میره داخل.
کوکی:موادا!
جیمین:موادا چی؟
کوکی:موادا نیست!
ار ام:یعنی چی که نیست مگه باخودت نیاوردیشون؟
کوکی:چرا اما...اما نبود.
وی:یعنی چی که نبود؟
کوکی:یعنی الان روی موتور نبود یکی...یکی برشون داشته!
بقیه اش توی پست بعدی.
۲.۹k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.