همه چی از اون شب شروع شد...؟!p5

جیمین ویو.
_بعد حرفهای پی دی نیم رفتیم که اون خیار بهم موتور سواری یاد بده و موفقم شد و من از اونم بهتر موتور سواری میکنم😎
بعد موتور سواری رفتین واسه پر کردن ام وی...
پی دی نیم ویو.
؛من عمدا اینارو مجبور کردم با هم ام وی پر کنند چون باید رابطشون با هم خوب شده.
یونجی ویو.
اقا بلاخره پس از تلاش های فراوان رفتیم واسه پر کردن سکانس اول...
اولین سکانس اینطوری بود که باید من از خونه فرار میکردم و با اون گلابی ایکبیری بریم یه جای دور و نامعلومممم.اههههه
اقا شب شد ما داشتیم با هم ادامه ی اهنگو می نوشتیم که جیمین گفت باید هرچی سریعتر بره منم از خدا خواسته رفتم خونه....
تو راه بودم که یه گربه ی طوسی دیدم پشمام ریخت خیلییییی خوشل بود ولی یه چیزی واسم عجیب بود رنگش دقیقا هم رنگ موهای جیمین بود🧐🤯😲
بردمش خونه و حمومش کردم و لباسامو عوض کردم و رفتم رو تخت چیمی رو بغل کردم و خوابیدم...
من عاشق بی تی۲۱ جیمینم خیلی کیوته بخاطر همین اسمشو گذاشتم چیمی...
صبح با حس اینکه یه چیز بزرگتر از خودمو بغل کردم بیدار شدم و جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ

خ
م
ا
ر
ی

پارت بعدی
لایک۴
کامنت۴