my attractive dady p17
+تو کیوت خودمی خب چیه جات اینجا بهتره میخوام رو پاهام باشی
_خیلی خب باشه بابا
بعد با هم شروع کردیم به غذا خوردن و بعد غذا از رو پاهاش بلند شدم و اونم پاشد و رفتیم تو اتاق ......
+خب بیبی من یه سری کار دارم باید برم و تو خونه تنهایی متاسفانه
_یعنی چی این همه بهم گفتی بیا الآنم میخوای ولم کنی بری اصلا باهات قهرم برو
اومد و بغلم کرد و لبامو بوسید
+فقط تا چند ساعت نمیشه؟؟؟
_نه نمیشه میگم جونکوک
+جانم
_میشه منم بیام باهات
+میخوای بیای؟
_اوهوم
+پس آماده شو بریم
_اخخخ جوننننن باشه الان آماده میشم
بعد رفتم یه لباس از تو کیفم برداشتم و پوشیدم یکم هم ارایش کردم موهامو بافتم و کلاه هودیمو گذاشتم و جونکوک هم آماده شده بود
+بریم بیبی
_بریم
اومد دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون از عمارت بعد هم سوار ماشین شدیم و رفتیم تو راه هیچ حرفی نمیزد
_ساکتی جونکوک
+چی بگم بیبی
_چمیدونم
+آها راستی بابام گفت ما میخوایم بریم مسافرت
_تو هم میری
+اگه تو بیای اره
_نظرت چیه به مامان بابام بگم باهم بریم
+باشه بگو اینجوری بهتره
_باشه امشب بهشون میگم
_خیلی خب باشه بابا
بعد با هم شروع کردیم به غذا خوردن و بعد غذا از رو پاهاش بلند شدم و اونم پاشد و رفتیم تو اتاق ......
+خب بیبی من یه سری کار دارم باید برم و تو خونه تنهایی متاسفانه
_یعنی چی این همه بهم گفتی بیا الآنم میخوای ولم کنی بری اصلا باهات قهرم برو
اومد و بغلم کرد و لبامو بوسید
+فقط تا چند ساعت نمیشه؟؟؟
_نه نمیشه میگم جونکوک
+جانم
_میشه منم بیام باهات
+میخوای بیای؟
_اوهوم
+پس آماده شو بریم
_اخخخ جوننننن باشه الان آماده میشم
بعد رفتم یه لباس از تو کیفم برداشتم و پوشیدم یکم هم ارایش کردم موهامو بافتم و کلاه هودیمو گذاشتم و جونکوک هم آماده شده بود
+بریم بیبی
_بریم
اومد دستمو گرفت و با هم رفتیم بیرون از عمارت بعد هم سوار ماشین شدیم و رفتیم تو راه هیچ حرفی نمیزد
_ساکتی جونکوک
+چی بگم بیبی
_چمیدونم
+آها راستی بابام گفت ما میخوایم بریم مسافرت
_تو هم میری
+اگه تو بیای اره
_نظرت چیه به مامان بابام بگم باهم بریم
+باشه بگو اینجوری بهتره
_باشه امشب بهشون میگم
۱۰.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.