why you
part¹¹
جینا:برده بودی هان"داد-به یونا سیلی میزنه"
کوک:یجی بیا اینجا
یجی:من دختر شما نیستم شما منو به زندایی فروختین
یونا:یجی قربونت بشم برو پیششون "خنده"
مینا:یوناااااااااااااااااااااا
یونا:خوش باشین بای بای یجی"خنده-رفت"
جینا:یجی بیا بریم پیش سوسو"خنده"
یجی:علاقه ای ندارم"نشست رو مبل"
جنی:بیاین وسط اونجا نشینین حال نمیده مثلا پارتیه ها"خنده"
جیمین:یجی چته"رفت کنارش"
یجی:گمشو"بلند شد رفت تو اتاقش"
جیمین:الان جینا دخترت فاز گرفته
یجی:مامان جونم مامان جونم"ذوق"
جینا:جان...."تعجب"
یونا:چی شده کوچولوی مامان "خنده"
یجی:بیا من اونو بوس کنم زود خوب بشه"خنده"
یونا:باشه"خنده"
یجی:واقعا بهم خوش گذشت مرسی که بردیم پارک و رستوران "کیوت"
یونا:خواهش میکنم دختر خوبم
جینا:الان تو به یونا اینو گفتی"تعجب"
یونا:واقعا ببخشید یجی یادش رفت ابنباتش رو از تو ماشین برداره "تعظیم"
یجی:بای بای
جنی:بده من
یونا:سلامی دوباره خب من حاظرم اینو یه موقع دیگه بدم یجی مگه نه
یجی:من هر موقع مامانم بهم بده خوشحال میشم بای بای
جنی:بابا و مامان یجی اونو به من نداد
کوک:یجی تو فامیلت جئونه و نمیتونی به یونا بگی مامان چون اون زندایته"جدی"
یجی:رفتم با زندایی فامیلمو به مین تغییر دادم "رفت"
جینا:ها؟"بغض"
کوک:الان اون رابطشو با خانواده جئون مثلا قطع کرده
جینا:نکنه اسم پدر و مادرتون تغییر دادی
یجی:اره ولی من فقط اسم مامانمو نوشتم که اونم مین یونا بود "داد"
جینا:الان چی گفت"بغض سگی"
جنی:این چشه حالا اوما فقط گفت دختر یونا میتونه باشه
کوک:دخترم هرچی نباشه اون زنداییت هست تو باید بهش احترام بزاری
جنی:ادمی که قلب مادرمو میشکنه احترام میخواد چیکار"مثلا جدی"
یجی: و ادمی هم که دل کسی که مادر دوم تو بوده رو میشکنه لیاقت نداره مادر صداش کنی"جدی-پوزخند"
جیمین:الان تو وسایلتو جمع کردی کجا بری دقیقا
یجی:پیش مامانم
جیمین:یجی گوش کن مادر تو پارک جینا هست و جز اون مادر دیگه ای نداری"داد"
یجی:نیست اون مادر من نیست حتی در اصل من بچه اونا هم نیستم
جیمین:تو کلا ۲ سال از جنی بزرگتری اینا زیادی برات بزرگه بچه"سرد"
یجی:حالا برو اونور مامانم منتظره
جیمین:یونا رو میگی که دم دره وایسا اینجا"سرد"
"چند دقیقه بعد"
یونا:هوی بی تربیت ولم کن"عصبی"
جیمین:یجی از مامانت معذرت خواهی کن وگرنه زنداییتو میکشم
یجی:ببخشید"تعظیم"
جیمین:بغلش کن
یونا:کمرم درد گرفت بی تربیت ولم کنننننننننننن
یجی:ببخشید"بغلش کرد"
جیمین:بیا برو
یونا:اخ کمرم مرتیکه الاغ
یجی:بریم
یونا:بیا بریم"دستش رو کمرشه"
جینا:یه سوال یونا
یونا:بله بفرمایین
جینا:یجی واقعا فامیلشو عوض کرده
یونا:اصلا فکر کردین بچه پنج ساله نمیتونه فامیلشو عوض کنه این فقط یه زری میزنه شما گوش ندین....
جینا:برده بودی هان"داد-به یونا سیلی میزنه"
کوک:یجی بیا اینجا
یجی:من دختر شما نیستم شما منو به زندایی فروختین
یونا:یجی قربونت بشم برو پیششون "خنده"
مینا:یوناااااااااااااااااااااا
یونا:خوش باشین بای بای یجی"خنده-رفت"
جینا:یجی بیا بریم پیش سوسو"خنده"
یجی:علاقه ای ندارم"نشست رو مبل"
جنی:بیاین وسط اونجا نشینین حال نمیده مثلا پارتیه ها"خنده"
جیمین:یجی چته"رفت کنارش"
یجی:گمشو"بلند شد رفت تو اتاقش"
جیمین:الان جینا دخترت فاز گرفته
یجی:مامان جونم مامان جونم"ذوق"
جینا:جان...."تعجب"
یونا:چی شده کوچولوی مامان "خنده"
یجی:بیا من اونو بوس کنم زود خوب بشه"خنده"
یونا:باشه"خنده"
یجی:واقعا بهم خوش گذشت مرسی که بردیم پارک و رستوران "کیوت"
یونا:خواهش میکنم دختر خوبم
جینا:الان تو به یونا اینو گفتی"تعجب"
یونا:واقعا ببخشید یجی یادش رفت ابنباتش رو از تو ماشین برداره "تعظیم"
یجی:بای بای
جنی:بده من
یونا:سلامی دوباره خب من حاظرم اینو یه موقع دیگه بدم یجی مگه نه
یجی:من هر موقع مامانم بهم بده خوشحال میشم بای بای
جنی:بابا و مامان یجی اونو به من نداد
کوک:یجی تو فامیلت جئونه و نمیتونی به یونا بگی مامان چون اون زندایته"جدی"
یجی:رفتم با زندایی فامیلمو به مین تغییر دادم "رفت"
جینا:ها؟"بغض"
کوک:الان اون رابطشو با خانواده جئون مثلا قطع کرده
جینا:نکنه اسم پدر و مادرتون تغییر دادی
یجی:اره ولی من فقط اسم مامانمو نوشتم که اونم مین یونا بود "داد"
جینا:الان چی گفت"بغض سگی"
جنی:این چشه حالا اوما فقط گفت دختر یونا میتونه باشه
کوک:دخترم هرچی نباشه اون زنداییت هست تو باید بهش احترام بزاری
جنی:ادمی که قلب مادرمو میشکنه احترام میخواد چیکار"مثلا جدی"
یجی: و ادمی هم که دل کسی که مادر دوم تو بوده رو میشکنه لیاقت نداره مادر صداش کنی"جدی-پوزخند"
جیمین:الان تو وسایلتو جمع کردی کجا بری دقیقا
یجی:پیش مامانم
جیمین:یجی گوش کن مادر تو پارک جینا هست و جز اون مادر دیگه ای نداری"داد"
یجی:نیست اون مادر من نیست حتی در اصل من بچه اونا هم نیستم
جیمین:تو کلا ۲ سال از جنی بزرگتری اینا زیادی برات بزرگه بچه"سرد"
یجی:حالا برو اونور مامانم منتظره
جیمین:یونا رو میگی که دم دره وایسا اینجا"سرد"
"چند دقیقه بعد"
یونا:هوی بی تربیت ولم کن"عصبی"
جیمین:یجی از مامانت معذرت خواهی کن وگرنه زنداییتو میکشم
یجی:ببخشید"تعظیم"
جیمین:بغلش کن
یونا:کمرم درد گرفت بی تربیت ولم کنننننننننننن
یجی:ببخشید"بغلش کرد"
جیمین:بیا برو
یونا:اخ کمرم مرتیکه الاغ
یجی:بریم
یونا:بیا بریم"دستش رو کمرشه"
جینا:یه سوال یونا
یونا:بله بفرمایین
جینا:یجی واقعا فامیلشو عوض کرده
یونا:اصلا فکر کردین بچه پنج ساله نمیتونه فامیلشو عوض کنه این فقط یه زری میزنه شما گوش ندین....
۴.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.