همیشه برام سوال بود ک آدما از کجا میفهمن دیگه بزرگ شدن ا

همیشه برام سوال بود ک آدما از کجا میفهمن دیگه بزرگ شدن؟ از فردای تولد ۲۸ سالگیشون؟ از روز عروسی یا نامزدیشون؟ یا از بعد از تموم شدنِ سربازی؟ چندوقت پیش فهمیدم ک دیگه بزرگ شدم. ی حس عجیبی بود ک سراغم اومد وقتی آخرِ شب داشتم مسواک‌ میزدم و خودمو تو آینه نگاه میکردم.
دیدم دیگ کسی کارامو پای بچگیم نمیذاره. اگ تو خیابون دیوونه بازی دربیارم کسی نمیگه ای بابا نوجوونه. اگ پولم تموم بشه دیگ روم‌ نمیشه زنگ بزنم از بابام بگیرم. ب راحتی نمیرم توی رابطه، ب راحتی هم نمیتونم از رابطه بیام بیرون. ب فکر پول و بیزنس و سقفِ بالای سرمم.
دیگه نمیتونم کل پولمو تو ی روز لباس بخرم. نمیتونم ب قسط بانک و وام و پول برق که ۲ برابر شده فکر‌ نکنم. دیگ نمی‌تونم بدون سنجیدن عواقبِ کاری انجامش بدم. دیگ نمیتونم شبا خونه‌ی دوستام بخوابم. دیگ بی‌کله نیستم نمیتونم هر خلافی ک خواستمو امتحان کنم.
عجیبه دیگ نمیتونم با بی‌خوابی کنار بیام. نمیتونم ۲۰ ساعت ی کله پشت فرمون بشینم. دیگه مریض میشم بیخیال نیستم، میترسم از خوب نشدنم. دیگه بچه نیستم. نوجوونم نیستم. بزرگ شدم و این حالِ خیلی خوبی نیست.

توییت از Aghaayekaaf
دیدگاه ها (۰)

شانس تو رو تا اینجا نرسوند، کار خدا بود.

زندگی کردن تو خوابای من چه حسی داره؟

بنظرم یکی از آسیب‌هایی ک فضای مجازی ب روان ما وارد کرده در د...

‏تو منو فراموش کردی؛ یجوری که انگار من ناهار هفته‌ی پیشت بود...

گـــربه وحـــشی ☆فصل دوم☆ || p1 ||رفتن و بعد از سلام احو...

تک پارتی از جیهوپ

پارت:۸ My little mafia

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط