سناریو مایکی پونتن پارت 00
سناریو مایکی پونتن پارت 00
مرد خنده کوچکی کرد و بیشتر خوشش آمد
ـ شاید بتونم کمکت کنم ولی اول باید بدونم چرا تو خیابونی بچه جون
آیو جریان رو خیلی خلاصه براش گفت و مرد یک آدرس روی یک برگه به آیو داد
ـ این آدرس رو نگه دار تمرین کن ، مبارزه یاد بگیر و در آخر در ۱۵ سالگیت به این آدرس بیا ولی یادت باشه اگه اومدن رو انتخاب کنی همه ازت حمایت مبکنن ولی هیچ راهی برای برگشت یا اعتراض نیست انتخاب با خودته آیو
آیو برگه رو گرفت و بهش نگاه کرد
از هفته بعد از پنجره های هر کلاس رضمی نگاه میکرد بقیه رو میدید و تمرین میکرد که یک روز توی ۱۳ سالگیش تقریبا قوی شده بود و داشت به پنجره یه کلاس نگاه میکرد که پسر اول دبیرستانی با مو های طلایی اون رو دید ولی آیو سریع از اونجا رفت آیو هر روز اونجا میرفت و نگاه میکرد و توی پارک تمرین میکرد و یکروز اوه پسر اومد بیرون ( علامت مایکی فعلا تا تو گذشتی اینه + )
+ هیییی بلاخره پیدات کردم هر روز میدیدمت
آیو یکم ترسید و پرید هوا
آیو : هیییی چته داد میزنی ترسیدم من فقط میام و نگاه میکنم کاری با شما ندارم
( مایکی اینجا نسخه تومانه )
+برای چی نگاه میکنی ؟
آیو : دوست دارم یاد بگیرم ولی ...... کاری ندارم که بتونم باهاش پول کلاس ها رو پرداخت کنم برای همین همیشه یواشکی نگاه میکنم و میرم خودم تمرین میکنم
+ پس بهت یاد میدم ، من مایکی ام اسم تو چیه ؟
آیو : ایوئی ..... ایوئی هاناکی
مایکی : خشبختم 😁
آیو : ممنونمممم قول میدم یه طور جبران کنم
مایکی : پی با دوست شدن باهام جبرانش کن مثل چند تا دوست عادی با همیم
آیو : باشه 😁
از اون موقع مایکی بهش یاد میدا ایو بالاخره ۱۵ سالش شد و به عنوان شاگرد مایکی در حد خود مایکی قوی شد
و رفت به اون آدرس وقتی رسید فهمید که اونجا یک مافیاس که کارش اخاذی قتل و کلاهبرداریه
از تر مجبوری عضو شد ولی در ۱۷ سالگیش رئیس اصلی اون مافیا شد در ۱۸ سالگیش اون مافیا رو منتفی کرد و یه زندگی عادی برا خودش درست کرد و با مایکی دوست بود
وقتی خبر مرگ اما رو شنید همش پیش مایکی بود تا حالشو خوب کنه و ایو تنها دلیلی بود که تونست برای مایکی بمونه تا مایکی احساساتش رو داشته باشه و بعد از تاسیس بونتن آیو هم عضو بونتن شد و دست راست مایکی بود و نفر سوم باند سانزو بود
اینم از گذشتششششش دستم پاره شددددد
مرد خنده کوچکی کرد و بیشتر خوشش آمد
ـ شاید بتونم کمکت کنم ولی اول باید بدونم چرا تو خیابونی بچه جون
آیو جریان رو خیلی خلاصه براش گفت و مرد یک آدرس روی یک برگه به آیو داد
ـ این آدرس رو نگه دار تمرین کن ، مبارزه یاد بگیر و در آخر در ۱۵ سالگیت به این آدرس بیا ولی یادت باشه اگه اومدن رو انتخاب کنی همه ازت حمایت مبکنن ولی هیچ راهی برای برگشت یا اعتراض نیست انتخاب با خودته آیو
آیو برگه رو گرفت و بهش نگاه کرد
از هفته بعد از پنجره های هر کلاس رضمی نگاه میکرد بقیه رو میدید و تمرین میکرد که یک روز توی ۱۳ سالگیش تقریبا قوی شده بود و داشت به پنجره یه کلاس نگاه میکرد که پسر اول دبیرستانی با مو های طلایی اون رو دید ولی آیو سریع از اونجا رفت آیو هر روز اونجا میرفت و نگاه میکرد و توی پارک تمرین میکرد و یکروز اوه پسر اومد بیرون ( علامت مایکی فعلا تا تو گذشتی اینه + )
+ هیییی بلاخره پیدات کردم هر روز میدیدمت
آیو یکم ترسید و پرید هوا
آیو : هیییی چته داد میزنی ترسیدم من فقط میام و نگاه میکنم کاری با شما ندارم
( مایکی اینجا نسخه تومانه )
+برای چی نگاه میکنی ؟
آیو : دوست دارم یاد بگیرم ولی ...... کاری ندارم که بتونم باهاش پول کلاس ها رو پرداخت کنم برای همین همیشه یواشکی نگاه میکنم و میرم خودم تمرین میکنم
+ پس بهت یاد میدم ، من مایکی ام اسم تو چیه ؟
آیو : ایوئی ..... ایوئی هاناکی
مایکی : خشبختم 😁
آیو : ممنونمممم قول میدم یه طور جبران کنم
مایکی : پی با دوست شدن باهام جبرانش کن مثل چند تا دوست عادی با همیم
آیو : باشه 😁
از اون موقع مایکی بهش یاد میدا ایو بالاخره ۱۵ سالش شد و به عنوان شاگرد مایکی در حد خود مایکی قوی شد
و رفت به اون آدرس وقتی رسید فهمید که اونجا یک مافیاس که کارش اخاذی قتل و کلاهبرداریه
از تر مجبوری عضو شد ولی در ۱۷ سالگیش رئیس اصلی اون مافیا شد در ۱۸ سالگیش اون مافیا رو منتفی کرد و یه زندگی عادی برا خودش درست کرد و با مایکی دوست بود
وقتی خبر مرگ اما رو شنید همش پیش مایکی بود تا حالشو خوب کنه و ایو تنها دلیلی بود که تونست برای مایکی بمونه تا مایکی احساساتش رو داشته باشه و بعد از تاسیس بونتن آیو هم عضو بونتن شد و دست راست مایکی بود و نفر سوم باند سانزو بود
اینم از گذشتششششش دستم پاره شددددد
۳.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.