پارت 11
رمان:ما با همه فرق داریم
دیدم گوشیم زنگ می خوره ینی زهرا طبق نقشه داره زنگ میزنه منم اسمشو سیو کردم عشقم 5
گوشیمو با لبخند نشون مهتاب دادمو گفتم :میبینی چه حلال زاده ست؟
مهتاب هم گفت: بله خیلی، راستی همه پسرا مثل شما صادق هستن؟ چونکه همجنس هستید از شما میپرسم.
منم شروع کردم:ببین مهتاب جون هیچ پسری غیر از من یه روده راست تو شکمش نیست و بهش اطمینان نکن....
خلاصه بعد از یک ساعت و نیم مشاوره مفید با لبخند از اتاق اومدیم بیرون که بابا گفت:خوب به سلامتی شیرینی رو بخوریم؟
که مهتاب با انرژی مضاعفی گفت:من کلا قصد ازدواج ندارم.
بعد نگاه قدر شناسانه ای به من انداخت و گفت:اقا حافظ با مشورت مفیدشون چشم منو تو جامعه باز کردن، ازشون خیلی ممنونم راستی آقای خاوری اگه شیرینی دوست دارین بخورین تعارف نکنین.
که مامان مهتاب یه سیلی به صورت خودش زد و گفت:اوا خاک به سرم دخترم خل شد. اون شب هم بعد از نگاه مشکوک مامان و بابا گذشت.
*************************
زهرا
بعد از خواستگاری مهتاب ما خواستگاری بهار و سیما هم رفتیم که اونا هم جواب رد بهمون دادن ینی در اصل حافظ به اونا جواب رد داد و قرار شد آخرین خواستگاری رو هم چند شبه دیگه بریم.
رفتم نتمو روشن کردم ببینم چه خبره، به محض اینکه روشن کردم دیدم یا خدااااا.....
دیدم گوشیم زنگ می خوره ینی زهرا طبق نقشه داره زنگ میزنه منم اسمشو سیو کردم عشقم 5
گوشیمو با لبخند نشون مهتاب دادمو گفتم :میبینی چه حلال زاده ست؟
مهتاب هم گفت: بله خیلی، راستی همه پسرا مثل شما صادق هستن؟ چونکه همجنس هستید از شما میپرسم.
منم شروع کردم:ببین مهتاب جون هیچ پسری غیر از من یه روده راست تو شکمش نیست و بهش اطمینان نکن....
خلاصه بعد از یک ساعت و نیم مشاوره مفید با لبخند از اتاق اومدیم بیرون که بابا گفت:خوب به سلامتی شیرینی رو بخوریم؟
که مهتاب با انرژی مضاعفی گفت:من کلا قصد ازدواج ندارم.
بعد نگاه قدر شناسانه ای به من انداخت و گفت:اقا حافظ با مشورت مفیدشون چشم منو تو جامعه باز کردن، ازشون خیلی ممنونم راستی آقای خاوری اگه شیرینی دوست دارین بخورین تعارف نکنین.
که مامان مهتاب یه سیلی به صورت خودش زد و گفت:اوا خاک به سرم دخترم خل شد. اون شب هم بعد از نگاه مشکوک مامان و بابا گذشت.
*************************
زهرا
بعد از خواستگاری مهتاب ما خواستگاری بهار و سیما هم رفتیم که اونا هم جواب رد بهمون دادن ینی در اصل حافظ به اونا جواب رد داد و قرار شد آخرین خواستگاری رو هم چند شبه دیگه بریم.
رفتم نتمو روشن کردم ببینم چه خبره، به محض اینکه روشن کردم دیدم یا خدااااا.....
۱.۲k
۱۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.