P9
T: فقط چی ؟
Jk: فقط ….. میخواستم ببینم راست نگی یا نه ( با گریه و بغلش کردم)
T: یعنی بهم اعتماد نداری ؟
Jk: نه بهت اعتماد دارم ددی انگار ناراحت بودی ( گریه ) میشه بریم خونه ؟
T: اره بیبی … بریم .
Jk: ( رفتیم خونه رفتم توی اتاقم و درو قفل کردم و رفتم حموم توی وان ) چرا ؟
T: ( یهو نگاهم افتاد دیدم نیس حس بدی داشتم یه بلایی سر خودش بیاره دویدم کوک درو باز کن ( داد زدم )
Jk: ( توی وان خوابم برد )
T: کوک ( داد)
Jk: ( ته داشت صدام میزد از حموم بودن حوله امدم بیرون درو باز کردم ) بله چیزی شده ؟
T: هوف بلندی کشیدم ) وای خدایا شکرت ….. نگرانت شدن
Jk: چیزیم نشده حموم بودم ( تازه به خودم امدم دیدم لخت بودم)
سریع درو بستم ) لباس … می.. پوشم .. می.ام ( لکنت )
T: ( درو وا کردم ) مگه من غریبم بیبی ….( شونشو گرفتم گذاشتمش رو تخت )
Jk: ( چشمام رو بستم ) میشه بری بیرون لطفا
T: میدونم برای بچه ناراحتی ولی عیب نداره
Jk: ( رفتش بیرون منم تصمیم گرفتم با موتور برم بیرون لباس پوشیدم و رفتم پایین ) ته من میرم شیر موز بخرم خدافظ . ( میخواستم سوار موتور بشم)
T: وایسا منم باهات بیام .
Jk: ( چرا دعوام نکرد ) نمیخوای دعوام کنی ؟
T: چرا باید دعوا کنم ؟
Jk: اخه سوار موتور شدم.
T: هی نداره بیبی قشنگم برای روحیت خوبه .
Jk: بیا سوار شو ( کله دادم سمتش ) بیا
T: ( کلاه رو گذاشتم سرم )
Jk: ( رفتم سمت کافه رفتیم توی کافه که جیمین رو دیدم این اینجا چه گ*هی میخوره ) میخوای بریم یه کافه دیگه ؟
T: عع. این اینجا چی کارمیکنیه؟
Jk: نمدونم میخوای برین یه کافه بهتر هوم ؟
T: دیگه دیره داره میاد سمتون حدس میزدم یه کاسه زیر نیم کاس
Jk: اشتباه برداشت نکن ( به جمین یه چشم غره رفتم تا بره )
T: نه بمون من میرم ( سریع کلید رو برداشتم و رفتم سوار موتور بشم )
Jk: (سریع رفتم دنبالش و از پشت بغلت کردم ) ته نرو من بدون تو نمتونم .
T: پیش جیمین جونت باش …( موتور رو روشن کردم )
Jk: نرو ( رفت اون باهم کات کرد باورم نمیشه من دیگه امیدی به جوز اون ندارم
شب
Jk: ( خیلی مست کرده بودم به ته یه پیامی دادم )
نوشته : ته خیلی متاسفم وقتی که میخوای نیستم بابت همه جی ممنونم دوست دارم میخوام بمیرم)
رفته بودم رودخونه هان
توجه : ( همون جایی که همه خودکشی میکنن )
T: ( گوشیمو وا مردم دیدم پیامی داد اولش میخواستم پیانو رد کنم که یهو چشم به حرف میخوام بیمرمش افتاد سریع پیامو باز کردم و خوندم بهش زنگ زدم ) اه لعنتی بردار .
Jk: ( گوشیم رو برداشتم ته بودم جواب دادم ) بله چی میخوای ؟
T: کجایی ؟
Jk: رود خونه هان
T: بیا خونه .
Jk: ( گوشی رو قطع کردم )
T:
Jk: فقط ….. میخواستم ببینم راست نگی یا نه ( با گریه و بغلش کردم)
T: یعنی بهم اعتماد نداری ؟
Jk: نه بهت اعتماد دارم ددی انگار ناراحت بودی ( گریه ) میشه بریم خونه ؟
T: اره بیبی … بریم .
Jk: ( رفتیم خونه رفتم توی اتاقم و درو قفل کردم و رفتم حموم توی وان ) چرا ؟
T: ( یهو نگاهم افتاد دیدم نیس حس بدی داشتم یه بلایی سر خودش بیاره دویدم کوک درو باز کن ( داد زدم )
Jk: ( توی وان خوابم برد )
T: کوک ( داد)
Jk: ( ته داشت صدام میزد از حموم بودن حوله امدم بیرون درو باز کردم ) بله چیزی شده ؟
T: هوف بلندی کشیدم ) وای خدایا شکرت ….. نگرانت شدن
Jk: چیزیم نشده حموم بودم ( تازه به خودم امدم دیدم لخت بودم)
سریع درو بستم ) لباس … می.. پوشم .. می.ام ( لکنت )
T: ( درو وا کردم ) مگه من غریبم بیبی ….( شونشو گرفتم گذاشتمش رو تخت )
Jk: ( چشمام رو بستم ) میشه بری بیرون لطفا
T: میدونم برای بچه ناراحتی ولی عیب نداره
Jk: ( رفتش بیرون منم تصمیم گرفتم با موتور برم بیرون لباس پوشیدم و رفتم پایین ) ته من میرم شیر موز بخرم خدافظ . ( میخواستم سوار موتور بشم)
T: وایسا منم باهات بیام .
Jk: ( چرا دعوام نکرد ) نمیخوای دعوام کنی ؟
T: چرا باید دعوا کنم ؟
Jk: اخه سوار موتور شدم.
T: هی نداره بیبی قشنگم برای روحیت خوبه .
Jk: بیا سوار شو ( کله دادم سمتش ) بیا
T: ( کلاه رو گذاشتم سرم )
Jk: ( رفتم سمت کافه رفتیم توی کافه که جیمین رو دیدم این اینجا چه گ*هی میخوره ) میخوای بریم یه کافه دیگه ؟
T: عع. این اینجا چی کارمیکنیه؟
Jk: نمدونم میخوای برین یه کافه بهتر هوم ؟
T: دیگه دیره داره میاد سمتون حدس میزدم یه کاسه زیر نیم کاس
Jk: اشتباه برداشت نکن ( به جمین یه چشم غره رفتم تا بره )
T: نه بمون من میرم ( سریع کلید رو برداشتم و رفتم سوار موتور بشم )
Jk: (سریع رفتم دنبالش و از پشت بغلت کردم ) ته نرو من بدون تو نمتونم .
T: پیش جیمین جونت باش …( موتور رو روشن کردم )
Jk: نرو ( رفت اون باهم کات کرد باورم نمیشه من دیگه امیدی به جوز اون ندارم
شب
Jk: ( خیلی مست کرده بودم به ته یه پیامی دادم )
نوشته : ته خیلی متاسفم وقتی که میخوای نیستم بابت همه جی ممنونم دوست دارم میخوام بمیرم)
رفته بودم رودخونه هان
توجه : ( همون جایی که همه خودکشی میکنن )
T: ( گوشیمو وا مردم دیدم پیامی داد اولش میخواستم پیانو رد کنم که یهو چشم به حرف میخوام بیمرمش افتاد سریع پیامو باز کردم و خوندم بهش زنگ زدم ) اه لعنتی بردار .
Jk: ( گوشیم رو برداشتم ته بودم جواب دادم ) بله چی میخوای ؟
T: کجایی ؟
Jk: رود خونه هان
T: بیا خونه .
Jk: ( گوشی رو قطع کردم )
T:
۷.۵k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.