p11
♣{وقتی هوشیار نبودی}♣
(سپاپس فراوان از حمایتاتون)
*ا/ت ویو
یهو دیدم کوک گفت
+پس امشبم باید شب خوبی رو داشته باشیم درست نمیگم؟
_ولی ما که امروز انجامش دادیم
+اون برای اولین بار بود تو داشتی فقط میدیدی چه شکلیه امشب اتفاقای جالبی میوفته
_ولی کوک
+جان
_من..من
+تو چی(نگران)
_من خب پریودم
+هااااااااااا الکی نگو
_دروغم.کجا بود بعد اون کارمون پریود شدم
+یعنی ما تا هفت روز نمیتونیم س.ک.س داشته باشیمممممم
_حیح بله
+هوففف کلی نقشه کشیده بودم
_بذارشون برای دفعه ی بعد
+پس پاشو بریم بخوابیم دیگه
_باشه
*جونگکوک ویو
وقتی گفت پریوده انگار یه سطل اب روم خالی کردن چرا
چرا همش دلم واسش تنگ میشه با اینکه کنارشم
چرا همش دوست دارم بغلم باشه یا نوازشش کنم
یعنی عاشقش شدم؟(اره پسرممم)
رفتیم تو اتاقو ا/ت یه لباس خواب پوشید منم پیراهنمو دراوردم
رفتم کنارش دراز کشیدمو اونو کشیدم تو بغلم و نوازشش کردم و نفهمیدم چی شد که خوابیدیم
*صبح
*ا/ت ویو
با حس خیسی لباما از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک.داره لبامو میبوسه
+بیدار شدی پرنسسم
_اره
+ببخشید نمیتونستم خودمو کنترل کنم
_میشه صبح ها اینجوری بیدارم کنی
از این حرفم انگار خوشحال شد
+چرا که نه هرچی پرنسسم بخواد
که یدفعه گوشی جونگکوک زنگ خورد رفت بیرون صحبتاشو کرد و اعصبانی دوباره اومد تو اتاقو گفت
+....
ادامه دارد..
شرطا:
۱۰ کامنت✨
بخاطر حمایت هاتون یه پارت دیگه همین الان میزارم🖤🔗
(سپاپس فراوان از حمایتاتون)
*ا/ت ویو
یهو دیدم کوک گفت
+پس امشبم باید شب خوبی رو داشته باشیم درست نمیگم؟
_ولی ما که امروز انجامش دادیم
+اون برای اولین بار بود تو داشتی فقط میدیدی چه شکلیه امشب اتفاقای جالبی میوفته
_ولی کوک
+جان
_من..من
+تو چی(نگران)
_من خب پریودم
+هااااااااااا الکی نگو
_دروغم.کجا بود بعد اون کارمون پریود شدم
+یعنی ما تا هفت روز نمیتونیم س.ک.س داشته باشیمممممم
_حیح بله
+هوففف کلی نقشه کشیده بودم
_بذارشون برای دفعه ی بعد
+پس پاشو بریم بخوابیم دیگه
_باشه
*جونگکوک ویو
وقتی گفت پریوده انگار یه سطل اب روم خالی کردن چرا
چرا همش دلم واسش تنگ میشه با اینکه کنارشم
چرا همش دوست دارم بغلم باشه یا نوازشش کنم
یعنی عاشقش شدم؟(اره پسرممم)
رفتیم تو اتاقو ا/ت یه لباس خواب پوشید منم پیراهنمو دراوردم
رفتم کنارش دراز کشیدمو اونو کشیدم تو بغلم و نوازشش کردم و نفهمیدم چی شد که خوابیدیم
*صبح
*ا/ت ویو
با حس خیسی لباما از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک.داره لبامو میبوسه
+بیدار شدی پرنسسم
_اره
+ببخشید نمیتونستم خودمو کنترل کنم
_میشه صبح ها اینجوری بیدارم کنی
از این حرفم انگار خوشحال شد
+چرا که نه هرچی پرنسسم بخواد
که یدفعه گوشی جونگکوک زنگ خورد رفت بیرون صحبتاشو کرد و اعصبانی دوباره اومد تو اتاقو گفت
+....
ادامه دارد..
شرطا:
۱۰ کامنت✨
بخاطر حمایت هاتون یه پارت دیگه همین الان میزارم🖤🔗
۱۵.۰k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.