سناریتو (درخواستی)
سناریتو (درخواستی)
وقتی تو خرخون کلاس بودی اما اون هیچی از درس نمیدونست پس از ت که خرخون بودی کمک گرفت تا مسئله براش توضیح بدی
بنگ چان :آت ضربدر آت به آت
آت :(نگاه تاسف بار )
هیونجین :آت من از تو باهوش دارم مثلن ۳تقسیم بر ۵مساوی ۱
آت :(در اوفق محو شده )
سونگمین :اتتتتتتتتت این چرا این شکلیه
آت :معذرت میخوام با کتاب هماهنگ نکردم منظورت چیه خوب اون مستطیل ه دیگه
سونگمین :برو بابا
جیسونگ :اتتتتتتتتتتت داریم سقوط میکنی
از خواب با وحشت پرید و گفتی
آت :چییییییییی پس چرا هنوز داری اون مثله رو حل میکنی اصلن مسلئه بخوره تو سرت چرا موندی اونجا پاشو اصن چتر نجاتم کو چرا اون اونجوری گذاشتی و.....
جیسونگ بنده خدا نمیدونست باید زنگ بزنه بیمارستان ببرنت
لینو :این کودک درونش غیر فعاله داره بهت گوش میده
چانگبین :آت میخوای بجاش بریم وسط برقصیما حال میده
آت :داره به بندری رقصیدن چانگبین نگاه میکنه
جونگین :این بچه نون اصن جرعت نمیکنه به سمت تویی که هروز سرت تو کتابه بیاد واسه همینم کاری بهت نداره
فیلیکس :چون دوست دختر داشت به طرفت نمیومد چون دوست دخترش نمیزاشت
مین سو
وقتی تو خرخون کلاس بودی اما اون هیچی از درس نمیدونست پس از ت که خرخون بودی کمک گرفت تا مسئله براش توضیح بدی
بنگ چان :آت ضربدر آت به آت
آت :(نگاه تاسف بار )
هیونجین :آت من از تو باهوش دارم مثلن ۳تقسیم بر ۵مساوی ۱
آت :(در اوفق محو شده )
سونگمین :اتتتتتتتتت این چرا این شکلیه
آت :معذرت میخوام با کتاب هماهنگ نکردم منظورت چیه خوب اون مستطیل ه دیگه
سونگمین :برو بابا
جیسونگ :اتتتتتتتتتتت داریم سقوط میکنی
از خواب با وحشت پرید و گفتی
آت :چییییییییی پس چرا هنوز داری اون مثله رو حل میکنی اصلن مسلئه بخوره تو سرت چرا موندی اونجا پاشو اصن چتر نجاتم کو چرا اون اونجوری گذاشتی و.....
جیسونگ بنده خدا نمیدونست باید زنگ بزنه بیمارستان ببرنت
لینو :این کودک درونش غیر فعاله داره بهت گوش میده
چانگبین :آت میخوای بجاش بریم وسط برقصیما حال میده
آت :داره به بندری رقصیدن چانگبین نگاه میکنه
جونگین :این بچه نون اصن جرعت نمیکنه به سمت تویی که هروز سرت تو کتابه بیاد واسه همینم کاری بهت نداره
فیلیکس :چون دوست دختر داشت به طرفت نمیومد چون دوست دخترش نمیزاشت
مین سو
۷.۳k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.